بنیامین نجفی روزنامهنگار بزرگان حکمت و اندیشه بر این باورند که اعداد در درون خود معانی و اسراری شگرف نهفته دارند. معانی رمزگذاریشده که به نشانگانی خاص از هستی و طبیعت دلالت دارد. نشانگانی برای توضیح «عدم و وجود»، «سیاهی و سفیدی»، «روشنایی و تاریکی». دوگانههای به ظاهر متضادی که نبود هر کدامشان وجود دیگری را از معنا تهی میکند و بودن هر کدام به قطب مخالف کالبَد هستی میبخشد. این نقاط متضاد برآمده از دل زندگی و طبیعت در دوران معاصر و در علوم مدرن، شمایل جدیدی به نام «سیستم باینری» به خود گرفت؛ سیستمی که بر اساس آن اعداد به نمادهایی از «صفر» و «یک» بدل شدند و مبنای اصلی علم کامپیوتر و دیجیتال را شکل دادند. اما همین دو عدد به ظاهر ساده، برای یکی از فعالان و کنشگران صنعتی ایران در اوایل دهه ۴۰ جلوهای دیگر پیدا کرد. او کسی است که با درک راز و اکسیر این اعداد شگفت انگیز، طرحی نو در سیستم اداری و بانکی ایران درانداخت تا به تدریج از طریق ماشین حسابهای مکانیکی و الکترونیکی شیوه جدیدی از محاسبات و دستهبندی اعداد در جامعه فراگیر شود. محمود امیری، بنیانگذار شرکت مادیران، کارآفرینی است که با درک کارکردهای متنوع سیستم باینری، راهی جدید پیش روی صنایع الکترونیک در ایران گشود. مهندس امیری با تلاش و نوآوری مداوم، تکنولوژیهای جدید را در سیستم اداری بهعنوان یک ضرورت اجتنابناپذیر تعریف کرد. او هرگز در یک نقطه متوقف نماند، مقهور ذات توقفناپذیر تکنولوژی نشد و خود را با نیازها و اقتضائات روز همگام و همراه کرد. «شفافیت»، «امانتداری» و «احترام به رقیب»، مهمترین اصول و مبانی است که مهندس امیری در بیش از ۵ دهه، کسب و کار خود را بر آن بنا کرده است. این کارآفرین با نقل خاطرهای از پدرش میگوید: پدرم همیشه میگفت، محمود تو «عدد یک» هستی، یعنی وقتی به دنیا آمدی عدد یک را با خودت داری. در طول زندگی میتوانی هر چقدر خواستی جلوی این یک صفر بگذاری. اما خدا نکند آن یک بیفتد و همه چیز صفر شود.»
به گزارش شبکه خبری بانک و بیمه "بینا" به نقل از دنیای اقتصاد
من متولد ۱۳۱۸ هستم. پدر و مادرم آذربایجانی بودند. پدرم اهل رضاییه و مادرم اهل تبریز بود، ولی خودم در تهران به دنیا آمدم و بزرگ شدم. پدر و مادرم هر دو تحصیلکرده و ملاک بودند و در غائله پیشهوری خیلی از املاکشان از بین رفت. پدرم پس از دریافت دیپلم از مدرسه آمریکایی تبریز، در انگلستان حسابداری خواند و در بانک ملی که تازه افتتاح شده بود، استخدام شد و مدتی بعد هم رئیس شعبه بانک ملی در ارومیه شد.
دوران ابتدایی به مدرسه منوچهری تهران رفتم، مدرسه دولتی خوبی بود. ما آنجا با مدرسه البرز همسایه بودیم که همه بچهها آرزو داشتند یک روز به البرز بروند. من کلا هیچ وقت درس خوان نبودم. بیشتر به کتاب خواندن و شعر علاقه داشتم. مادربزرگم مرا خیلی تشویق میکرد که کتابهای شعر بخوانم؛ به خصوص اشعار سعدی را. مرتبا از من میپرسید که مثلا سعدی راجع به صرفهجویی چه گفته؟ و من میگفتم «ابلهی کو روز روشن شمع کافوری نهد/ زود بینی کش به شب روغن نباشد در چراغ» و بعد مادربزرگ میگفت، خب! بارکالله. حالا برو یک شعر دیگر درباره صرفهجویی پیدا کن که سعدی گفته باشد. از ۹- ۸ سالگی هم جُنگ مینوشتم و شعرهایی را که خوشم میآمد جمع میکردم.
من بار اول، به دلیل اینکه معدلم خوب نبود در مدرسه البرز قبول نشدم. بعد از منوچهری به مدرسه فیروز بهرام رفتم؛ ولی در سال دوم راهی البرز شدم و تا کلاس نهم در آنجا درس خواندم. بهطور کلی، آن زمان دوران بسیار شیرینی برایم بود. از آنجا که پدر و مادرم تحصیلکرده بودند و به انگلیسی خیلی مسلط بودند، دوست داشتند که من برای تحصیل به خارج از کشور بروم. من هم بعد از پایان کلاس نهم به انگلیس رفتم و دبیرستان را در شبانه روزی گذراندم و بعد هم دانشگاه را آنجا ادامه دادم. از دورانی که در شبانه روزی بودم چیزهای زیادی یاد گرفتم. نظم و دیسیپلین آنجا واقعا جالب توجه بود. موضوع مهمی را که در آنجا یاد گرفتم و از یاد نمیبرم این بود که هیچ وقت نباید از رقیب بد بگوییم. این اصل کاملا در وجودم نهادینه شده.
برای دانشگاه به لندن رفتم. اول قرار بود طب بخوانم ولی طب را خیلی دوست نداشتم. بعد تصمیم گرفتم در رشته مدیریت تجارت بینالملل ادامه تحصیل بدهم. در این رشته فارغ التحصیل شدم و اوایل دهه ۴۰ بود که به ایران برگشتم. وقتی که برگشتم وارد بازار کار شدم. پدرم از قبل گفته بود وقتی که تحصیلت تمام شد و به ایران برگشتی، یک سوپر مارکت درست میکنیم. البته زمانی که لندن بودم در سوپر مارکت «تسکو» سه ماه تمام دوره دیدم. آنجا قصابی، صندوقداری، زمین شوری و کارهای دیگر انجام میدادم. در مجموع متوجه شدم اداره یک سوپر مارکت چقدر کار سختی است.
جلوی منزل قدیمیمان در تهران که در خیابان جمهوری فعلی واقع بود، یک حیاط بزرگ داشتیم. همان جا را تبدیل به سوپر مارکت کردیم. در سوپر مارکت محصولات متنوعی مثل سبزی، لبنیات، گوشت، کنسرو و... میفروختیم. کارمان بد پیش نمیرفت ولی خب رقابت کردن با بقالها سخت بود؛ چون بقالهای دیگر با یکسری ترفندها مشتری را میقاپیدند. در نهایت سه سال در این کار بودیم، آخر سر خیلی ضرر کردیم و سوپرمارکت را جمع کردیم. البته این طور هم نبود که اداره آن سوپرمارکت برایم هیچ دستاوردی نداشته باشد. در آنجا یاد گرفتم اعتبار و مشتریمداری چقدر مهم است و اینکه مردم خیلی خوب کالای با کیفیت را از کالای بیکیفیت تشخیص میدهند. آن زمان میدیدم که بازاریها چطور کار میکنند و اعتبار بهدست آوردن چگونه است.
بعد از تعطیلی سوپرمارکت یکی از دوستانم پیشنهاد داد که یک کارخانه مدادسازی تاسیس کنیم. کارخانه مداد را با نام «ایران مداد» در محله یافتآباد راه انداختیم و صرفا هم مداد تولید میکردیم. ماشینآلات را از آلمان وارد کردیم و تجهیزات خوبی داشتیم اما مشکلاتمان هم زیاد بود. سرمایه زیادی نداشتیم، از طرف دیگر نمیتوانستیم با چینیها رقابت کنیم و بُنکداران از ما مداد نمیخریدند. در نهایت این کارمان هم دو سال بیشتر طول نکشید و کارخانه را واگذار کردیم. البته امروز همچنان این کارخانه وجود دارد و فعالیت میکند.
زمانی که در سوپرمارکت کار میکردم، با نحوه کار صندوق ثبت فروش که از سوئد خریده بودیم، آشنا شدم. طرز کارش خیلی برایم جالب بود. خرید مشتری را تفکیک میکرد و در آخر جمع کل را میداد. همان موقعها یک آگهی در مجله تایمز دیدم که یک ماشین حساب برقی را که ساخت شرکت توکیو الکتریک (Tokyo Electric) ژاپن بود، معرفی کرده بود، برای شرکت نامه نوشتم و درخواست کردم که نمایندگیشان را به من بدهند و ماشین حسابشان را وارد کنم. البته آن زمان جا انداختن یک کالای ژاپنی در بازار خیلی سخت بود؛ چون هنوز ژاپن یک کشور صنعتی مثل امروز محسوب نمیشد و نگاه خوبی به محصولاتش هم وجود نداشت. از طرف دیگر، پدرم کاملا با ورود من به تجارت مخالف بود. میگفت در سوپر مارکت شکست خوردی، در مدادسازی شکست خوردی، وارد تجارت نشو، تجارت کار ما نیست. پدرم خیلی دوست داشت که من در بانک کار کنم؛ ولی من زیر بار نمیرفتم و تصمیمم را گرفته بودم. در آخر پدرم هم گفت من هیچ کمکی به تو نمیکنم و جایی هم معرفیات نمیکنم که بخواهی اعتبار بگیری. خودت میدانی و خودت.
به تنهایی پیش یکی از روسای بانک رفتم که با پدرم آشنا بود. کل ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم میخواهم از ژاپن ماشین حساب وارد کنم. رئیس بانک گفت مطمئنم که تو پول مرا نمیخوری و قبول کرد که به من اعتبار بدهد. آن زمان ۵۰ هزار تومان از بانک اعتبار گرفتم و شروع به وارد کردن ماشین حساب کردم. تمامی مراحل کار را هم خودم باید انجام میدادم. به خرمشهر رفتم، اجناس را ترخیص کردم، داخل قطار گذاشتم و به تهران آوردم. در آن موقع بود که باید راهی را برای فروش ماشین حسابها پیدا میکردم. به بازار رفتم، با خودم گفتم بازار برای خودش یک مرکز تجارت است و احتمالش زیاد است که اجناسم را آنجا بفروشم. یک ادویه فروشی را آنجا دیدم که داشت با چرتکه انداختن حساب کتابش را انجام میداد که یک دفعه متوجه ماشین حسابی که همراه من بود شد. پرسید اینها چیست؟ گفتم ماشین حساب، نفهمید چیست! بعد روش کار کردنش را یاد دادم و گفتم این دستگاه به تو صورت حساب چاپ شده میدهد و خودش اعداد را جمع و تفریق میکند، کاری که از چرتکه بر نمیآید. پرسید چند میفروشی؟ گفتم ۶۰۰ تومان. گفت گران است اگر ۴۲۰ تومان میدهی میخرم. اول گفتم نه و از مغازه آمدم بیرون. بعدش با خودم گفتم اگر نتوانم ماشین حساب را بفروشم چی؟ پول بانک را چطور برگردانم؟ دوباره برگشتم داخل مغازه گفتم ماشین حساب را میدهم ولی هیچ تخفیفی ندارد. هر کسی را هم که برای خرید به من معرفی کنی ۵۰ تومان کمیسیون میدهم. خلاصه قبول کرد و کار ما از همان جا شروع شد و مدام مشتریهای جدید پیدا میشد.
در ابتدای دهه ۴۰، ماشین حسابهای مختلفی در بازار بود و استفاده میشد، مارکهای خوبی از ایتالیا، آلمان و آمریکا وجود داشت و در شرکتها و بانکها استفاده میشد. اما عموم مردم و کسبه با ماشین حساب آشنایی نداشتند و استفاده نمیکردند. تقریبا تمامی کسبه با چرتکه کار میکردند و صندوق هم نداشتند. تک و توک صندوقهای NCR بود که از آمریکا وارد میشد. یعنی مشابه همان مدل صندوقهایی که ما در سوپرمارکت استفاده میکردیم.
واردات و فروش ماشین حسابها ادامه داشت و خوب فروخته میشد. کمی بعد نمایندگی ماشینهای شمارش اسکناس «دِلارو» را گرفتیم که آن موقع برای ۱۸۰ کشور اسکناس چاپ میکرد. تا قبل از این در ایران چیزی به نام دستگاه شمارش اسکناس وجود نداشت و در بانکها و جاهای دیگر با دست اسکناس میشمردند که کار کثیفی بود و خزانه داری بانکی هم جای سالمی نبود. اوایل این دستگاهها مشکلاتی داشت و باعث گرد و خاک میشد؛ ولی ایراداتش را رفع کردیم و کمکم توانستیم این ماشینها را به بانکها و موسسات مالی بفروشیم. بعد از این نوبت به «ماشین حسابهای الکترونیک» رسید که شرکت شارپ ژاپن با کیفیت بالا تولید میکرد. این ماشین حسابها کاملا بی صدا بود و سرعت بالایی در محاسبه اعداد داشت، برعکس ماشین حسابهای مکانیکی که خیلی کند و پر سروصدا بود. من برای اینکه با این تکنولوژی آشنا شوم، چند ماه به ژاپن رفتم و آنجا با دنیای دیجیتال و آخرین تکنولوژیهای الکترونیک آشنا شدم و نمایندگی ماشین حسابهای شارپ را گرفتم. اما مسالهای که با آن روبه رو شدیم این بود که ماشین حسابهای الکترونیک قیمت بالایی داشت و به همین دلیل خیلی به سختی خریده میَشد.
بله، اینگونه نگاه میشد. یادم است به بانک مسکن که آن موقع اسمش «بانک رهنی» بود رفتیم تا ماشین حسابهای جدید را برای فروش معرفی کنیم. در آنجا حسابدار بانک آمد و قرار شد یکسری عملیات محاسباتی که جمع و تفریق زیادی داشت، انجام دهیم. ما با ماشین حساب الکترونیکی حساب کردیم و آنها با ماشین مکانیکی دستی. نتیجه این شد که ما باختیم، یعنی ماشین الکترونیک به ماشین مکانیکی باخت. بعد هم به ما گفتند بروید پی کارتان!
نه، اول جا نیفتاد. ولی ما تلاشمان را ادامه دادیم. آقایی به نام سعیدی آن زمان رئیس شرکت مشهورIBM بود و کمی هم با ما آشنایی داشت. در مورد ماشینهای الکترونیکی با او صحبت کردم و برایش نمونه فرستادم. بعد از چند روز به من زنگ زد و گفت حاضرم تمام ماشینهای حساب مکانیکیام را با الکترونیکی تو تعویض کنم؛ مشروط به اینکه تمام ماشینهای مکانیکی را برداری و فقط مابهالتفاوت قیمت دست دوم مکانیکی را بدهی. پس از چانه زنیهای طولانی بالاخره این کار انجام شد و ماشین حسابهای الکترونیکی را بر اساس همان شرطی که گذاشته بود، فروختم. از فردای آن روز تبلیغات برای این مدل ماشین حسابها راه افتاد و تقاضا برایش زیاد شد. شرکت ما هم در آن زمان دیگر به تدریج در مسیر توسعه قرار گرفته بود. اسم شرکت «محمود امیری و شرکا» بود و هنوز مادیران متولد نشده بود. ما بعد از ماجراهای ماشین حسابهای الکترونیکی اسم شرکت را به شرکت «مرکز ماشینهای اداری ایران» تغییر دادیم.
بله. همین طور است. یک انقلاب عظیم در سیستم بانکی اتفاق افتاده بود. شعب بانکی از کامپیوتر برخوردار شده بودند و به دفتر مرکزی برای محاسبات خود نیاز نداشتند؛ البته تغییر و تحولات ادامه دار بود.
ما در ماشین حساب خیلی موفق بودیم و بزرگترین واردکننده و پخشکننده ماشین حساب الکترونیکی بودیم. واردات ماشینهای تحویلداری را هم شروع کرده بودیم و به بانکها میدادیم. در مجموع بیش از ۵۰ درصد نیاز بازار را ما تامین میکردیم؛ اما در کنار ما برندهای دیگری مثل Canon و توشیبا (Toshiba) هم فعال بودند. روندمان خوب پیش میرفت که در اوایل دهه ۵۰ یک دفعه اعلام کردند واردات ماشین حسابهای الکترونیک ممنوع است، گفتند میخواهیم ساختش را در ایران شروع کنیم و وزارت دفاع به علت ساخت تراشهها وارداتش را ممنوع کرده است. تقریبا از همان زمان بود که دیگر به فکر تولید افتادیم.
وقتی انقلاب شد دوباره واردات ماشین حساب آزاد شد. مسوولان به شرکت ما بهعنوان بزرگترین واردکننده این محصول، سهمیه واردات دادند. مدتی بعد هم اعلام کردند میتوانید ماشین حساب تولید کنید. ما با شارپ مذاکره کردیم که تحت لیسانس این شرکت تولید را شروع کنیم، اما متوجه شدیم تولید کردن ماشین حساب به صرفه نیست. دلیلش هم این بود که قطعات و دستگاهها دائما در حال تغییر بود. در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، شورای عالی انفورماتیک تاسیس شد و از شرکت ما دعوت کردند که در این شورا عضو شویم. در آنجا با هماهنگی وزارت صنایع اجازه تولید کامپیوتر و مانیتور کامپیوتر صادر شد. ما مانیتور را تحت لیسانسLG تولید کردیم و برای کامپیوتر نمایندگی الیویتی (OLIVETTI) را گرفتیم. در مجموع کار ما در سالهای پس از انقلاب توسعه پیدا کرد و بیشتر به سمت تولید رفت. آن زمان برادرم «فرخ»، مسوولیت بازوی تجاری را که شامل انواع ماشینهای اداری مانند فتوکپی، چاپگر، چاپگرهای بانکی، اسکنر بارکد، فکس و ماشین حساب و... میشد بر عهده گرفت و من هم مسوول بازوی تولیدی شامل مانیتور و کامپیوتر شدم.
کار الکترونیک واقعا بیرحم است؛ چون مدام در حال تغییر است. هیچ وقت نمیتوانیم بگوییم این دیگر آخرش است، برای همین همیشه باید در این کار نوآوری داشته باشید؛ چون در غیر این صورت از تکنولوژی روز عقب میمانید. ما هم سعی کردیم همیشه نوآوری و خلاقیت داشته باشیم و با اقتضای زمان پیش برویم. در تمام دوران تغییرات هم به شدت پایبند اصول حرفهای و شفافیت با مشتری و با سازمانهای طرف خودمان بودیم.
حقیقتش من همیشه آدم خوشبینی هستم. هیچ وقت به خودم ناامیدی راه نمیدهم. البته در مواقعی شکستها بر من اثر گذاشته ولی اجازه ندادم این شکستها ناامیدم کند. از آنجا که به ادبیات علاقه داشتم گاهی حتی خواندن یک بیت شعر باعث آرامشم میشد و حس ناامیدی را از بین میبرد.
من امروز دیگر نگرانی بابت مادیران ندارم. مادیران راه خودش را میرود. به خصوص از وقتی وارد بورس شده است نگرانیام کاملا بر طرف شد؛ چون امروز ادارهکنندگان این مجموعه فقط خانواده امیری نیستند، بلکه مدیران بسیار قابل و با تجربه سکانداران مادیران هستند. ما در حال حاضر بیش از ۳۰ هزار نفر سهامدار داریم. ما باید جوابگوی انتظارات آنان باشیم، برای همین امانتداری و شفافیتمان را همیشه حفظ میکنیم؛ اما آرزویم موفقیت ایران است. کشور ما ظرفیتهای بسیاری دارد. از شمال به جنوب و از شرق به غرب امکانات و ثروت فراوانی داریم. هر جای این کشور را ببینید ثروت است. باید از این امکانات استفاده کنیم. مطمئن هستم که تمام سختیهای امروز را با استفاده از ظرفیت هایمان با کمال موفقیت پشت سر خواهیم گذارد.
من از پدرم چیزهای زیادی یاد گرفتم. مهمترینش امانتداری و صداقت بود. پدرم همیشه به من میگفت، محمود تو «عدد یک» هستی، یعنی وقتی به دنیا آمدی عدد یک را داری. در طول زندگی میتوانی هر چقدر خواستی جلوی این یک صفر بگذاری. اما خدا نکند آن یک بیفتد و همه چیز صفر شود؛ منظورش این بود که آن عدد یک صداقت و امانتداری است که هیچ وقت نباید از بین برود؛ چون انسان باید اعتبارش را به هر قیمتی شده است نگه دارد. من همیشه تلاش کردم این نگاه را در کار و زندگی داشته باشم. امروز هم توصیهام به جوانها این است که به اطرافشان خوب نگاه کنند، موقعیتها مثل سنگریزههای ریز و درشت هستند که دائما از کوه سرازیر میشوند. اول باید ریزش سنگریزهها را رصد کرد، بعد سنگ مورد نظر را نشان کرد و در نهایت با تمام وجود دنبالش رفت. جوانها باید اطراف کشور را با دقت رصد کنند و نیاز کشورهای همسایه را پیدا کنند. ما فرصتهای بسیار خوبی برای صادرات داریم و باید از آنها استفاده کنیم. بهخصوص با شرایط امروز ارزش ریال، حتما میتوان روی صادرات حساب کرد. اما تز من همیشه این بوده است که باید روی یک هدف تمرکز کرد، به جوانها هم این را میگویم که از پراکنده کار کردن دوری کنند. حالا ممکن است موفق هم نشوید، این مهم نیست. مهم این است که از کارتان لذت ببرید. در حال حاضر هم ما بهعنوان مادیران یک وظیفه اجتماعی داریم و آن ایجاد اشتغال است. از نظر ما اشتغال با تولید و صادرات امکانپذیر است و برای همین در راستای آن تلاش میکنیم. امروز مادیران در حدود ۱۳۰۰ نفر پرسنل دارد و همچنان جذب نیرو را در بخشهای مختلف ادامه میدهد.
نمایش
بر اساس لایحه بودجه ۱۴۰۲ در سال آینده پاداش پایان خدمت کارکنان در ازای هر سال خدمت و به میزان حداکثر تا سی سال ۵۲۰ میلیون تومان پیشبینی شده که نسبت به امسال ۷۵ میلیون تومان اضافه شده است.
برای فهم بهتر مقدار هزینه 2877 میلیارد دلاری وارد شده از صادرات نفتی از دست رفته تا پایان سال میلادی گذشته، میتوان به ارزش ریالی آن با توجه به قیمت دلار در بازارهای امروز اشاره کرد که بالغ بر 100.7 هزار هزار میلیارد تومان میشود.
عضو کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی گفت: سال آینده هیچ افزایش قیمتی برای حاملهای انرژی از جمله بنزین، گازوئیل و گاز را نداریم و این موضوع اصلاً در بودجه سال ۱۴۰۲ نیامده است.
سید احسان خاندوزی، سخنگوی اقتصادی دولت : نرخ ارز در سامانه نیما متغیر خواهد بود. بخشی از مشکلی که در آبان و آذر ماه به وجود آمد بود. اشتباه در تخصیص ارز در یکی از زیرمجموعه های بانک مرکزی بود و موجب شد واردات برای کالاهایی که با درهم باید وارد می شد با محدودیت همراه شود .که باعث شد این موضوع القا ش ...
رئیس اتحادیه تعمیرکاران خودرو با اعلام اینکه قیمت قطعات یدکی گران شده اما قیمت دستمزد تعمیرکاران خودرو تغییر نکرده است، گفت: در حال حاضر قیمت قطعات یدکی خودرو بسیار بالاست و هیچ نظارتی در این رابطه انجام نمی شود.
«تورم را نصف و سپس تکرقمی خواهیم کرد»؛ این دقیقا وعدهای بود که سیدابراهیم رئیسی در انتخابات سال گذشته داد. اکنون 16 ماه از آغاز به کار دولت او میگذرد و بررسیها نشان میدهد رئیسی و دولتش در کنترل تورم طی این مدت، نسبت به بازه زمانی مشابه در دولت روحانی، ناکام بودهاند.
سابقه بیمه خریدنی نیست مگر اینکه فرد به ۶۰ سال رسیده باشد و برای بازنشسته شدن نیاز به خرید سابقه بیمه داشته باشد.
فشار تقاضا برای واحدهای کوچک متراژ و قدیمی نمایه غالب در این بازار است.
ه علت تاثیرگذاری وضعیت اقتصادی بر تمامی افراد، مسائل اقتصاد کلان، نقش مهمی را در مباحثات سیاسی ملی ایفا میکنند. شرکتکنندگان در انتخابات از وضعیت اقتصادی آگاه هستند و میدانند که سیاستهای دولت میتواند از راههای قابلتوجهی بر اقتصاد، تاثیرگذار باشد.
یک مدیر بیمهای ضمن تشریح برخی دلایل عدم توجه مردم به بیمههای زندگی، گفت: : یکی از مهمترین دلایل تورم و کاهش ارزش پول است که مردم متناسب با شرایط تصمیم میگیرند.
برخی از سکه بازان با اشاره به اظهارات اخیر رئیسی درباره قطار پیشرفت به کنایه می گفتند نرخ دلار این روزها سوار قطار سریع السیر شده و ایستگاه ها را یکی پس از دیگری طی می کند. همین امر موجب شده سکه بازان تحت هیجان افزایش قیمت دلار در موقعیت خرید قرار بگیرند.
رییس سازمان صنعت، معدن و تجارت قزوین با تاکید بر نقش مهم اصناف در پیشبرد اهداف اقتصادی کشور و توزیع کالا و خدمات بین جامعه گفت: بدون همراهی و حضور موثر اصناف هیچ برنامهای در بازار قابلیت اجرا و عملیاتی شدن ندارد.
دولت برای جلوگیری از تشدید چالش در صندوقهای بازنشستگی بایستی پیشنهادهای تحولی در حوزه صندوقهای بازنشستگی و اصلاح سن و سابقه بازنشستگی در بودجه سال ۱۴۰۲ لحاظ کند.
عضو هیات رئیسه کمیسیون صنایع و معادن مجلس گفت: اگر قیمت معامله شده خودرو در بورس بالاتر از بهای تمام شده پایه و سود معقول باشد، تفاوت مذکور باید برای مصارف عمومی به طور مثال برای توسعه صنعت حمل و نقل هزینه شود.
بحران مدیریتی در حالی دومین دارنده منابع گازی جهان را دچار چالش جدی کرده است که رسانههای نزدیک به دولت مدتها بود «زمستان سخت اروپا و التماس آنها برای گاز ایران» را نوید میدادند.
تحلیل تکنیکال بورس در واقع علمی در بازارهای مالی است که در آن پیشبینی قیمتهای آینده بر اساس بررسی قیمتهای گذشته صورت میگیرد.
نرخ تسهیلات به سپرده ها پس از کسر سپرده قانونی در مهر ماه امسال، در 4 استان کشور بالاتر از 100 درصد بوده که اتفاقی خطرناک در اقتصاد قلمداد می شود. به باور برخی تحلیل گران این رویداد می تواند موجب رشد فزاینده نقدینگی شده و از این حیث این 4 منطقه را میدان انفجار نقدینگی می دانند.
در اولین روز هفته معاملات بورس و فرابورس تهران، شاهد تغییرات اندک شاخص سهام بانکها و موسسات اعتباری در بازار سرمایه بودیم.
در اولین روز کاری هفته معاملات بورس وفرابورس تهران شاهد افت شاخص سهام شرکت های انبوه سازی،املاک و مستغلات دربازار سرمایه بودیم.
با توجه به آمارهای سازمان امور مالیاتی طی ۷ ماهه سال جاری حدود ۲۷۰ هزار میلیارد تومان مالیات وصول شده است و درآمد مالیاتی مهر ماه ۵۰ هزار میلیارد تومان بوده است.
ثبت نظر