Fa En پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 ساعت 2 و 37 دقیقه

طراحی چارچوب توسعه نهادها و ابزارهای غیر مستقیم سیاست پولی

در این مقاله، ابعاد مختلف استفاده از ابزارهای غیرمستقیم سیاست پولی مورد بررسی قـرار مـی گیرد. از این مباحث می توان نتیجه گرفت که اساساً سیاستهای پولی به یک مجموعـه یـا چـارچوب سیاستی اشاره می کند که از ابعاد مختلف ازجمله ازنظر ابزارهای مستقیم، ابزارهای غیرمستقیم پـولی میتواند موردنظر باشد. همچنین، انتقال از یک چارچوب سیاستگـزاری پـولی متکـی بـه ابزارهـای مستقیم به یک چارچوب سیاست پولی متکی به ابزارهای غیرمستقیم مستلزم طراحی و توسعة بازارهای پولی متعدد است که در هر مورد میباید نرخهای بازار منعکس کننده تعادل نیروهای عرضه و تقاضا در این بازارها باشد. همینطور لازم است، طراحی بازارها به گونه ای صورت پذیرد که طیف وسیعی از ابزارهای یکشبه تا یکساله را پوشش دهد، به گونه ای که منحنی بازدهی اقتـصاد ملـی بـا ترسـیم کـاملی از وضعیت بازارها امکان انعکاس ارزیابی و قضاوت فعالان بازار از سیاستها را فراهم کند. در حوزة توسعه بازارها ایجاد، توسعه، بازنگری و انسجام در حداقل چهار بازار ارز، اوراق مشارکت، بین بانکی ریـالی و تسویه بین روز نظام پرداخت و تسویه لازم و ضروری است. نرخهای سود حاکم بر هر یک از این بازارهـا و ارتباط معنادار این نرخها با یکدیگر برای جلوگیری از آربیتراژ سودجویانه منجر بـه تخلیـه ظرفیـت وجلوگیری از توسعه بازارهای غیررسمی نیز در این مقاله مورد بررسی قرار میگیرد. کلمات کلیدی: بازار پول، بازار ارز، بازار اوراق مشارکت، بازار بین بانکی ریالی، بازار بین بانکی تـسویه نظام پرداختها و بازار رهن.

سیاستهای پولی فعال به کمک ابزارهای غیرمستقیم برای اعمال سیاست پولی و در
یک بستر نهادها و بازارهای پولی به مرحله اجرا گذاشته میشود. چنانچه ایـن ابزارهـا از کارآیی لازم برخوردار نباشد و بازارها عمق و گسترش کـافی نداشـته باشـد، اسـتفاده از چارچوبهای سیاستگزاری متکی بر ابزارهای مستقیم اجتنابناپذیر خواهد بود. کارآیی محدود ابزارهای مستقیم سیاست پولی و وضعیت مالی نامـساعد بانـکهـای دولتـی، در شرایط گسترش حجم نقدینگی و نیاز به واسطهگری فعال مالی برای تشدید روند رشـد تولید و سرمایهگذاری، باعث میشود که بهناچـار در مرحلـهای از فرآینـد توسـعه، ورود بخش خصوصی به حوزه بانکداری، خصوصیسازی بانکهای دولتی و انتقال سـاز و کـار سیاستگزاری از چارچوبهای متکی به ابزارهای مستقیم بـه چـارچوبهـای سیاسـتی متکی به ابزارهای غیرمستقیم به صورت جدی موردتوجه قـرار گیـرد. در ایـن وضـعیت ایجاد و تأسیس نهادهای جدید بازار پول و بازنگری در مقررات و آییننامههای نـاظر بـر کارکرد مؤسسات پولی و بانکی و طراحی و معرفی ابزارهای جدیـد بـازار پـول از جملـه مؤلفههای موردنیاز برای تدارک چارچوبهای سیاستی جدید و جلب اعتماد و مشارکت

بخش خصوصی برای فعالیت در امر واسطهگری مالی است. در طراحی و اجرای سیاستهای پولی فعال افزونبر اهمیت بـستر و وجـود بازارهـا،

انتخاب لنگر واجد اهمیت محوری است. لنگر در طرح و اجرای سیاسـتهـای پـولی بـه انتخاب متغیر اصلی علامتدهنده در عرصه سیاستگزاری اشاره دارد. بهعبارت دیگر، بـا

توجه به هدف سیاستگزار پولی که همانا کنترل و تثبیت قیمتها است، انتخاب متغیـر لنگر )متغیر علامتدهنده( در زمینه روند قیمتها میباید بهگونهای صـورت پـذیرد کـه رابطه قوی بین ابزار سیاستی و متغیر حالت از نظر تحلیلی وجود داشـته باشـد. در ایـن مورد سه متغیر عمده: نرخ ارز، نرخ تورم و حجم عرضه پول بهعنوان متغیر هدف و لنگر اقتصاد در قالب سیاستهای پولی مطرح شده است. انتخاب نرخ ارز بهعنوان لنگر یکـی از چارچوبهای سیاستگزاری پولی است که از آن بهعنوان قفل نرخ ارز1 یاد مـیشـود. در این چارچوب برابری پول ملـی بـا یـک ارز یکـسان جهـانی خـاص یـا سـبدی از ارز کشورهای عمده طرف تجاری کشور سیاستگزار، هدفگذاری میشود. بهاینترتیب مقام پولی با دخالت در بازار ارز و حفظ برابری نقطهای یا دامنهای پول ملی به ارز یا ارزهـای خارجی، تورم داخلی را در سطح تـورم کـشور صـاحب ارز لنگـر یـا کـشورهای صـاحب

ارزهای لنگر سبد، تثبیت میکند.2 انتخاب پول بهعنوان لنگر اقتصاد و هدف نهایی برای کنترل سـطح قیمـتهـا یکـی

دیگر از چارچوبهای سیاستگزاری پولی است. در این قالـب عرضـه پـول )بـه مفهـوم گسترده نقدینگی یا به مفهوم پول پرقدرت( بهعنوان عامل اصلی اثرگذار بر قیمت کالاها و خدمات، در اجزاء آن در ترازنامه بانـک مرکـزی و سـایر بانـکهـا مـورد کنتـرل قـرار میگیرد. بخش عمدهای از حجم پول و نقدینگی متأثر از رشد پایه پولی است که عناصر آن عمدتاً از رابطه دولت و بانک مرکزی و بانک مرکزی و سایر بانکها تأثیر مـیپـذیرد. افزونبر این، ضریب فزاینده نقدینگی نیز با عناصر اثربخـشی ماننـد: نـسبت اسـکناس و مسکوک به کل سپردهها، نسبت سپرده قانونی به کل سپردههـا، و نـسبت منـابع مـازاد بانکها به سپردهها، نیز بهعنوان یک عامل عمدة اثرگذار بر نقدینگی تلقی مـیشـود. در مجموع در قالب هدفگذاری پولی، کنترل و مدیریت نقدینگی از طریق کنترل اجزاء مؤثر

بر آن بهصورت اهداف میانی و عملیاتی، از اهمیت درخور توجهی برخوردار است. طی دهه گذشته بهدلیل آنکه دلایل و شواهد کافی درمورد وجود رابطه متقن و قوی
بین نقدینگی و تورم و نیز ثبـات کـافی در ضـریب فزاینـده و سـرعت گـردش پـول در

کشورهای صنعتی برقرار نبوده است، سیاستگزاران پـولی در بـسیاری از ایـن کـشورها چارچوب هدفگذاری تورم را برای تدوین و اجرای سیاستهای پـولی بـه مرحلـه اجـرا درآوردند. مبنای اصلی چارچوب هدفگذاری تورم برای سیاستگـزاری پـولی بـر اعـلام شفاف هدف تورم و تعهد نهادی مقام پولی در زمینه تثبیت قیمتهـا قـرار دارد. مزیـت بزرگ سیاست هدفگذاری تورم در آن است کـه بـسیاری از نااطمینـانیهـای ناشـی از رابطه بین تورم و نقدینگی و بیثباتی ضـریب فزاینـده و سـرعت گـردش پـول در ایـن چارچوب موضوعیت خود را از دست میدهند. بهعبارت دیگر، صرفنظر از کیفیت نـاظر بر روابط ذکر شده، چارچوب هدفگذاری تورم بهصورتی انعطافپـذیر عرضـه و تقاضـای بازار برای نقدینگی و روند نرخ رشد تولید ملی را مورد ملاحظه قرار میدهد. افـزون بـر سه رهیافت کلی بالا، در زمینه چارچوب سیاستگزاری پولی، روش چهارمی تحتعنوان لنگر اسمی مضمونی مورد استفاده قرار دارد. در این روش اهداف مورد نظر سیاستگزار پولی ضمنی و چندوجهی است و حسب شرایط و اوضاع و احوال یکی از هدفهایی کـه اولیتر از سایر اهداف است، بهعنوان هدف غایی در نظر گرفته میشود. انتقـاد عمـدهای که بر این رهیافت وارد است، نبود شفافیت و نااطمینانی و عدم قطعیتی است که در این روش وجود دارد و لذا جلب اطمینـان بـازار و کـسب اعتمـاد فعـالان از کـارآیی خـوبی برخوردار نیست. این روش اگرچه در کوتاهمدت قابلیت اجرایی و عملیاتی دارد، لیکن در

بلندمدت به سمت چارچوب لنگر نرخ ارز یا لنگر پول همگرا میشود. پس از بحث در زمینه چارچوبهای اصلی سیاستگزاری پولی لازم است، به فرضـیه
امکانناپذیری تحقق اهداف سهگانه
1 که طی دهه اخیر در حوزه سیاستگـزاری پـولی و ارزی مورد بحث قرار گرفته است، ذکری بهمیان آید.2بهطور خلاصه، میتوان درباره این دیدگاه گفت که در شرایط معمـول )در بلندمـدت( نمـیتـوان سیاسـت لنگـر نـرخ ارز، سیاست پولی مستقل و جریان آزاد منابع سرمایهای را بهصورت همزمان تعقیب و تأمین نمود. بهعبارت دیگر، اهداف سهگانه تثبیت بخش خارجی اقتصاد )قفل نرخ ارز(، تثبیـت بخش پولی داخلی )سیاست مستقل هدف نرخ بهره/عرضه پول(، همراه با حسابهای باز

در تراز پرداختهای خارجی کشور قابل جمع نیستند. اگـر پذیرفتـه شـود کـه حـساب سرمایه یا بهعبارت کلیتر تراز پرداختهای خارجی کشور بهصورت سیاستی یا دو فاکتو باز است، فرضیه امکانناپذیری تحقق اهداف سهگانه بر این مطلب تأکید داردکـه کـشور موردنظر میباید یا سیاست مستقل و فعال پولی )هدف نرخ بهره/ عرضه پـول( را دنبـال کند و یا هدف مستقل نرخ ارز. درصورتیکه تصمیم بر اجـرای سیاسـت پـولی مـستقل باشد )سیاست لنگر پول(، آنگاه میباید نظام ارزی تعقیب شود که در قالب آن نـرخ ارز بر اساس عرضه و تقاضای بازار تعیین شود )نظام ارز شناور(. حالت دیگـر آن اسـت کـه سیاستگزاران هدف مشخص در زمینه نرخ ارز )لنگر ارز( را پـی گیرنـد )یـا نظـام ارزی غیرشناور را تعریف کرده باشد(، که در این وضعیت استقلال در زمینه سیاستگزاری پـولی )هدف نرخ بهره/ عرضه پول( از دست میرود و تعادل موردنظر در زمینه سیاسـت پـولی

)سطح تعادلی نرخ بهره/ عرضه پول( توسط نیروهای بازار تعیین خواهد شد. از فرضیه عدم امکان تحقق اهداف سهگانه )در بلندمدت( اینگونه استنباط میشـود
که برای سیاستگزاران همواره دو هدف مشخص قابل تحصیل است. به این ترتیـب، بـا فرض باز بودن حسابهای تراز پرداختها )از جمله حساب سرمایه برای تـأمین جریـان مالی مورد نیاز حساب جاری(، باید یک هدف دیگر را انتخاب کرد )نرخ بهره/ عرضه پول بهعنوان هدف داخلی یا نرخ ارز به عنوان هدف خارجی(. یادآوری این مطلب نیز ضروری است که فرضیه عدم امکان تحقق اهداف سهگانه در مورد روندهای بلندمدت در اقتـصاد ملی صدق میکند، در غیر این صورت در کوتاهمدت بـهدلیـل رقابـت غیرکامـل بـازار و کنترلهای اداری موجود در زمینه حسابهای تراز پرداختها، تعقیـب اهـداف ترکیبـی امکانپذیر است. سادهترین روش در این زمینه تعقیب اهداف دوگانه برای نرخ بهره/ عرضـه پول و نرخ ارز بهصورت همزمان همراه با دخالتهای عقیمکننده بانک مرکزی است، که رویه مرسومی در بانکداری مرکزی در کلیه کشورها است. همچنین، میتوان این اهداف ترکیبی را از طریق تعبیه بست مالی
1بین بازارهای مالی داخلی و خارجی )کنتـرلهـای ارزی موردی، اخذ مالیات توبین، محدودیت ورود و خروج سرمایه پورتفولیو و امثال آن( محقق ساخت. آنچه که از این رهنمود سیاستی حاصل میشود آن است که در بلندمدت

انتخاب لنگر اسمی مضمونی قابل دوام و بقا نیست و این لنگر مـیبایـست سـرانجام بـه سمت لنگر پول یا لنگر ارز حرکت کند.

 

در طراحی و اجرای سیاستهای پولی متکی بر ابزارهای غیرمستقیم، توسعه بازارهـا

از اهمیت بالایی برخوردارند. توسعه این بازارها از آن جهت با اهمیت تلقی میشـود کـه برای هر ابزار میباید حداقل یک بازار وجود داشته باشـد کـه در بـستر آن بـازار عناصـر عرضه و تقاضا برای ابزار مزبور بهصورت فعال حضور داشته باشند. عوامل عرضه و تقاضـا در بازار موردنظر سرانجام منجر به استخراج نرخ و قیمت برای ابزار مورد بررسی خواهند شد و بهاینترتیب با وجود بازار، ابزار و نرخ سیاستگزاری پولی هدفمنـد پایـه و زمینـه

اجرایی مستحکمی پیدا خواهد کرد. از دیگر عاملهای عمده در طراحی بازارها، شناسایی رسمی فعالان طـرف تقاضـا در

بازار و طراحی و تدوین آییننامهها و دستورالعملهای معاملات بازار است. درباره عناصر طرف تقاضا در بازار، همانگونه که در سایر کشورها مرسوم اسـت، اغلـب فعـالان طـرف تقاضا در بازار پول، بانکها هستند. بانکها اگر چه، از عمدهتـرین مؤسـسات پـولی ایـن حوزه بهشمار میآیند، اما تنها بازیگران این بازارها نیستند. شبکه وسـیعی از مؤسـسات پولی و مالی غیربانکی، صندوقهای اعتباری، دلالان و واسطههای نهادی، شـرکتهـای سرمایهگذاری مالی، صندوقهای مشترک سرمایهگذاری نیز وجود دارند که حسب مورد میتوانند بهعنوان متقاضیان عمده، انعکاسدهندگان تقاضاهای عمده بازار، یا بازارسازان رسمی در این عرصه باشند. ناظران و طراحان بازار وظیفه دارند که در هر مـورد از قبـل طرفهای عمده در هر یک از این بازارها را بر اسـاس اولویـتهـا و اهـداف شناسـایی و

هرچند با صدور مجوزهای رسمی، ایجاد نمایند.1 در شرایط کنونی و مرحلهای توسعة بازارهای پول در اقتصاد ایران بهنظـر مـیرسـد،

طراحی برای ایجاد، توسعه و انسجام پنج بازار اصلی بتدریج میتواند موردنظر قرار گیرد. این بازارها به شرح زیر است:

- بازار ارز - بازار اوراق مشارکت - بازار بین بانکی ریالی - بازار بین بانکی تسویه نظام پرداختها - بازار رهن

در ادامه توضیح مجملی در زمینه هر یک از بازارهای ذکر شده و بـه ویـژه در مـورد بازارهای پیشنهادی جدید ارائه خواهد شد.

بازار ارز از ابتدای سال 1381 با یکسانسازی نـرخ ارز و تأسـیس بـازار بـین بـانکی اصلی و سپس بازار بین بانکی فرعـی شـکل رسـمی و قاعـدهمنـدی پیـدا کـرده اسـت. ساماندهی بازار باعث شده است که نقش فعالان و شبکههـای ناشـناخته و غیررسـمی و بهویژه عوامل و فعالان برونمرزی در شکل بخشیدن و جهتدهی بـازار ارزی کـشور بـه حداقل نزدیک به صفر کاهش یابد. این بـازار از گـسیختگی و چنـدپارگی و چنـدنرخی گذشته خارج شده و هماکنون در دو شبکه اصلی و فرعی بـا نظـارت مـسئولان پـولی و ارزی کشور قرار دارد. بازارهای ارزی موجود از نظر پوشش عملیـات نقـدی ارزی جهـت تسویه معاملات حساب جاری و بخشی از عملیات مجاز حساب سرمایه در سـطح بـسیار خوبی قرار دارند. این بازارها از بابت پوشش رسمی و توسعه ابزاری معاملات با دو چالش عمده روبهرو هستند. نخست بحث ادغام و یکپارچگی بازارهـای اصـلی و فرعـی مطـرح است که میباید با توجه به طرفهای معامله یکسان )هر دو بازار بین بانکی اسـت( ایـن اقدام صورت پذیرد. با این ادغام حجم تقاضای بانکها برای تدارک بازار فرعـی بـه بـازار اصلی بین بانکی ارز سرازیر خواهد شد و بازارهای فرعی بهصورت رسمی بین بانـکهـا و مشتریان واسطه و صراف در مناطق آزاد )با شناسایی واسـطههـا و صـرافان( بـهصـورت شفاف ساماندهی و قانونمند خواهد شد. افزونبر این، لازم است، بازارهای ارزی از طریق توسعه ابزاری، معاملات آتی را نیز پوشش دهند تا به این وسیله، علاوهبر کاهش ریـسک معاملات آتی ارز توسط فعالان غیرتخصصی بازار )عمدتاً تولیدکننـدگان( بـازار آینـده از

حوزه انحصار دلالان و واسطهها و بانکها و شرکتهای خارجی خارج شود.

بازنگری و توسعه بازار اوراق مشارکت یکی دیگر از چالشهای بازارسـازی در عرصـه پول در اقتصاد ایران تلقی میشود. اگر چه بیش از پنج تا شش سال است کـه از تـاریخ نخستین انتشار اوراق و تصویب قانون انتشار اوراق مشارکت سـپری شـده اسـت، لـیکن هنوز بازار اوراق از عمق و بـسط کـافی برخـوردار نـشده اسـت. انتـشار اوراق مـشارکت به طور یقین هدف اصلی اولیه موردنظر را در زمینه تأمین مالی پروژههای دولـت )اوراق دولت( و نیز جذب نقدینگی اضافی بازار و مدیریت نقدینگی )اوراق بانک مرکزی(، تحقق بخشیده است. اما ادامه استفاده از این ابزار مستلزم عمق و بسط بیشتر بازار از یک سو و رهاسازی تضمینهای مربوط به بازخرید پیش از سررسید اوراق از سوی دیگر اسـت. در زمینه اوراق مشارکت لازم است هم بازار اولیه و همچنین بازار ثانویه بهگونهای طراحی و ساماندهی شوند که قیمت اوراق، انعکـاسدهنـده ارزیـابی و ارجحیـت بـازار از وضـعیت نقدینگی باشد. در شرایط موجود بانکها خریـدار نهـایی اوراق بـه قیمـت اسـمی تلقـی میشوند و توسعه بازار اوراق از این بابت مهم است که اولاً این اوراق نباید در پورتفولیوی بانکها رسوب کند )هم از نظر ایجاد اختلال در منابع و مصارف مالی بانکها و هم بهدلیـل آنکه در این شرایط اوراق با استقراض از بانک شباهت پیدا میکند( و ثانیاً همانگونه که در بسیاری از کشورهای جهان مرسوم است، این ترجیح نقدینگی توسـط مالکـان اوراق )قبل از سررسید( و فروش قبل از سررسید میباید هزینهای دربر داشته باشد؛ زیـرا کـه

خریدار اوراق در زمان انتشار و صدور از مزیت و جاذبه نرخ، بهره برده است. اوراق مشارکت به ویژه نوع دولتـی و بانـک مرکـزی آن از نظـر اطمینـان، ریـسک و نقدپذیری، تقریباً در تمام کشورهای جهان، از بهترین نوع و کیفیت اوراق بدهی ارزیابی میشوند و بههمین دلیل نرخ و قیمت بازار مستخرج از این اوراق اغلب کمترین یا یکـی از کمترین نرخهای بازار ارزیابی میشود.1وانگهی همانگونه که در کشورهای دیگر نیـز مرسوم است، نرخ و قیمت اوراق دولت و بانک مرکـزی در واقـع انعکـاسدهنـدة میـزان اعتبار و اعتماد بازار به سیاستهای دولت و بانک مرکزی تلقی میشود. بههمینترتیـب، تفاوت قیمت و نرخی که عوامل و فعالان بازار برای اوراق دولـت و بانـک مرکـزی قائـل میشوند، میتواند به ارزیابی بازار از اعتبار و تفکیک سیاستهای این دو یا میزان اسـتقلال

در اجرای سیاستهای پولی تعبیر شود. ایـن ابزارهـا و نـرخهـا سـرانجام بـستر تعامـل سیاستگزار با بازار و ارزیابی بازار از میزان اعتبار سیاستگزار تلقی مـیشـود و بـا ایـن تعبیر بازنگری و ساماندهی بازار اوراق مـشارکت بـرای ظهـور و تخلیـه ایـن ارزیـابیهـا ضرورت تام دارد. همین استدلال و قانونمنـدی در زمینـه اوراق مـشارکت شـرکتهـای

سهامی و سایر نهادها و مؤسسات دولتی و غیردولتی نیز صادق است. افزونبر بازارهای ذکر شده، لازم است بازارهای جدیدی برای پول زیر یک روزه، پول یک شبه، و پول مدتدار )تماماً با سررسید زیر یکسال( ایجاد شود. پولهای با سررسید زیر یک روز معمولاً بهصورت تسهیلات آماده با سقف مشخص و بـا وثیقـههـای محکـم، برای تسویه مبادلات طی روز، نظام هـمزمـان تـسویه و پرداخـت1 مـورد اسـتفاده قـرار میگیرد. این بازار در بخشهای بعدی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. اما بازار پول یـک شبه، چند روزه، و مدتدار2 )پانزده روزه تا حداکثر یکسال( همان بازاری اسـت کـه در بسیاری از کشورها اصطلاحاً تحتعنوان بازار رپو3و رپوی معکوس وجود دارد. فعـالان و طرفهای اصلی این بازار بیشتر بانکها هستند که برای رفع نیـاز نقـدینگی و پرکـردن شفاف منابع و مصارف به استقراض از یکدیگر یا از عرضهکننده نهایی پـول یعنـی بانـک مرکزی، توسل میجویند. ترکیب بازار کوتاهمدت پول بهگونهای است که اجزاء و فعـالان با منابع مازاد )منابع مازادی که در کوتاهمدت بیاستفاده یا احتیاطی اسـت( بـا اجـزاء و فعالان متقاضی پول کوتاهمدت، با واسطه یا بدون واسطه، بهصورت همزمان به این بـازار وارد میشوند. بانک مرکزی نیز بهعنوان آخرین منبع عرضهکننده نقدینگی در این بـازار، در پایان روز فزونی یا کمبود نقدینگی بازار را برحسب سیاستهای حاکم جـذب یـا تـأمین میکند. این بازار میتواند هم بهصورت بازار بین بـانکی ریـالی بـا نقـش و محوریـت بانـک مرکزی ساماندهی شود و هم میتواند شکل و شـمایل یـک بـازار رسـمی رپـو و رپـوی معکوس داشته باشد. تفاوت دو وضعیت در آن است که در بازار بین بانکی ریالی، بانکها )شامل بانک مرکزی( طرف اصلی معاملات با یکدیگر تلقـی مـیشـوند. اگـر چـه بانـک مرکزی بهعنوان واحد تسویهگر نقش محوری واسطهای دارد، اما در وضعیت دوم اساسـاً

تمام معاملات بانکها با بانک مرکزی صورت میگیرد و بانک مرکزی طرف اصلی بانکها در امر سپردهگیری و استقراض بهشمار میآید.

عبارت بازار رپو و رپوی معکوس بـه بـازاری اطـلاق مـیشـود کـه فعـالان آن، طـی
قراردادهایی با فروش اوراق دارایـی )اوراق مـشارکت، سـایر اوراق مطالبـه یـا بخـشی از دارایی مؤسسه و بانک( دسترسی سریع به نقدینگی پیدا میکنند. این فعالان هـمزمـان متعهد میشوند که طی فرآیندی معکوس، پس از دوره مشخصی از زمان، همین دارایـی را بازخرید کنند )رپو معکوس(. به این قرارداد ازنظر فروشنده اوراق )متقاضی نقدینگی(، قرارداد بازخرید یا رپو اطلاق میشود و زمانیکه این اوراق براساس قرارداد اولیه، مجـدداً به دارنده اصلی فروخته میشود، به آن بازخرید معکوس میگویند. بهاینترتیب، بازار رپو

و رپوی معکوس اغلب براساس قراردادهای ناظر بر خرید و فروش اوراق شکل میگیرد.1 نوع چهارم بازار پول موردنظر، بازار استفاده از تسهیلات بین روز برای انجام مبادلاتی است که در قالب نظام پرداخت همزمان مورد تسویه قرار میگیـرد. طـرفهـا و فعـالان اصلی این بازار نیز در مرحله اول بانکها هـستند، لـیکن از آنجـا کـه نظـام پرداخـت و تسویه، طیف وسیعی از نهادها ومؤسسات مالی و غیرمالی را پوشش میدهد، قابل تـصور است که در مراحل تکامل و تکوین سیستم نیز فعالان و اعضای جدیدی به بازار افـزوده شوند. نظام همزمان پرداخت و تسویه کشور میباید حداقل چهار مجموعـه مبـادلاتی را تحت پوشش و تسویه قرار دهد. پرداختهای بزرگ بین بانکی )ازجملـه معـاملات ارزی بانکها(، تسویه بین بانکی چکها، تسویه کارتهای اعتباری و POS بانکهـا در شـبکه ATM و فروشگاههای طرف نظام بانکی و سرانجام تسویه مبادلات و پرداختهـای بـازار بورس، حداقل چهار زمینهای است که میبایست مورد حمایت نظـام پرداخـت و تـسویه کشور قرار گیرد. حداقل در دو زیر مجموعـه از نظـام پرداخـت و تـسویه جـامع، یعنـی پرداختهای بزرگ بین بانکی و تسویه بین بانکی چکها، میباید سقف تـسهیلات بـین روز و پایان روز برای تسویه مبادلات قایـل شـد.2تـسویه مبـادلات پایـان روز در سـقف تعریف شده میباید براساس قراردادی از طریق حسابهای موجـودیدار بانـکهـا یـا از

طریق بازار بین بانکی ریالی یا بازار رپو تسویه شود. اما اضافه برآن لازم اسـت، ترتیبـاتی نیز برای سقف مجاز تسهیلات بین روز درنظرگرفته شود. بانکهای عضو نظام پرداخت و تسویه میباید تسهیلات مورد استفاده بین روز خود را تا پایان وقـت بـانکی حـداقل تـا سقف پایان روز کاهش دهند. افزون بر آن لازم است، بانکها بهمیزان سقف مجـاز بـین روز یا سپردة خاص نزد بانک مرکزی تأدیه نمایند و یا نرخهـای بـالا جهـت اسـتفاده از

اینگونه تسهیلات را تقبل کنند. آخرین بازار موردنظر در مجموعه بازار پول، بازار رهنی1 است. این بازار اگرچه از نظر

زمان توقف سپردهها، تجهیز منـابع و دوره بازپرداخـت تـسهیلات بیـشتر بـه بازارهـای سرمایه شباهت دارد، لیکن از بابت آنکه بستر و نظام اجرایی آن، بانک یـا صـندوقهـای پسانداز مسکن و مؤسسات شبه بانک است، در قالب بازار پـول طبقـهبنـدی مـیشـود. موضوع بازار رهن به لحاظ نبود چارچوب قانونی و مقرراتی و نـاتوانی و ظرفیـت تـأمین مالی کشور برای حمایت از یک نظام رهن ملی و فراگیر، در ایـن بررسـی منظـور نـشده است. همین مقدار کافی است، اشاره شود کـه در شـرایط برخـورداری کـشور از تـوان و ظرفیت تأمین مالی کافی ضرورت دارد که قوانین و مقررات لازم برای ایجاد بـازار رهـن تدوین شود. قوانین موردنظر و ساز و کار متأثر از آن ناظر بر بهرهمنـدی افـراد شـاغل و متأهل کشور، متناسب با ظرفیت بازپرداخت دین، از یک وام رهنی ارزان قیمت است. از آنجا که معمولاً کلیه بانکهای کشور تکلیف پرداخت وامهـای ملـی رهنـی را بـرعهـده دارند، بازار رهن در واقع بازاری است که بانکها مطـابق پرتفـوی خـود در حـوزه تحـت

پوشش قانون ملی رهن، اسناد مطالباتی خود را در این بازار نقد میکنند.2

 

سابقه و تجربه بانکداری در ایران طی دو سه دهه گذشته بیانگـر چیرگـی دولـت و اولویتهای مالی دولت در امر بانکداری از یک سـو و چـسبندگیهـا و انعطـافناپـذیری ابزاری بعضاً ناشی از الزامات قانون عملیات بانکی بدون ربا، از سـوی دیگـر بـوده اسـت.

مدیریت و مالکیت دولت بر بانکها باعث ایجاد ناکاراییهای سـاختاری مـالی گـسترده، متأثر از تکالیف دولتی و بودجهای، اعم از تـسهیلات تکلیفـی، کنتـرل نـرخهـای سـود، تخصیص اداری اعتبارات، مصارف مالی نامعقول و کـاهش سـوددهی و بعـضاً زیانـده در فعالیتهای بانکی شده است. افزون بر آن، دامنه استفاده از ابزارهای جدید بانکـداری کـه طی دهههای اخیر عرصه نوآوریهای شگفتانگیزی بوده است، برای تجربـه در بانکـداری ایران محدود بوده است؛ زیرا فرآیند انطباق ابزارهای نوین با مفاهیم بانکداری بـدون ربـا اغلب زمانبر و پرهزینه بوده است. بعضاً کاربرد بخشی از این مفاهیم در صورتهای مالی بانکها منجر به عدم شفافیت در صورتهای مالی شده و انطباق این صورتهای مالی را با استانداردها و رویههای بینالمللی دشـوار کـرده اسـت. ایـن مـشکلات در دورهای در حوزه فعالیتهای بانکی بروز کرده، که فعالیت بانکی در عرصـه بـینالمللـی در معـرض تحولات عمیقی قرار گرفته است. مقـررات بال دو، مقـررات و توصـیههـای بـینالمللـی درباره شفافیت در فعالیتهای بانکی، توصیههای قوی در زمینـه کـاربرد اسـتانداردهای بینالمللـی حـسابداری، توسـعه فنـاوری ارتباطـات در فعالیـتهـای بـانکی و بـسیاری پیشرفتهای دیگر، تحولات جدیدی است که طی یکدهه اخیر در حـوزه فعالیـتهـای بانکی حاصل شده است، لیکن پیشرفت بانکهای کشور در این زمینهها کنـد، محـدود

یا نامتعادل بوده است.1 بانکهای کشور از نظر حجم بالای تـسهیلات تکلیفـی و مطالبـات از دولـت، سـطح

بسیار پائین نسبت کفایت سرمایه، عدم گردش درصد بالایی از داراییهـا، نـسبت بـالای مطالبات معوق و سررسید گذشته، کیفیت بسیار نازل بخش قابل اعتنایی از دارایـیهـا، ضعف بسیار در زمینه مدیریت منابع و مصارف و نقدینگی، ناآشنایی با فناوری اطلاعات، عدم خدماترسانی مطلوب، نبود نظارت فعال و مؤثر و بسیاری جنبـههـای دیگـر دچـار مشکل هستند. این وضعیت ایجاب میکند که هرچه سریعتر برنامه جامع کشوری برای اصلاح ساختار مالی بانکها در دستور کار قرار گیرد. یادآوری این نکته نیز ضروری است که خصوصیسازی بانکها پیش از اصلاح سـاختار مـالی آنهـا ممکـن اسـت، سـرانجام اقدامی بیهوده ارزیابی شود و چنانچه بهصورت زودرس بانکها، خصوصی شوند، همانگونـه

که در بعضی کشورها اتفاق افتاده است، احتمال آن است که به ناچار در روندی معکوس مجدداً بانکها دولتی شوند. در این راستا، ضروری است که نهادهـای مـالی جدیـدی بـا منابع دولت و بانک مرکزی تأسیس شوند که از یک سو با خریـد دارایـیهـای )تکلیفـی دولت( بانکها و داراییهای با تضمینهای دولتی و نیز داراییهای غیرگردشی بانکهـا، صورتهای مالی بانکها را پاکسازی کند و از سوی دیگـر بـا صـدور بیمـة سـپردههـا و تضمین وامها، از بروز و تداوم وضعیتهای مالی مشابه وضع موجود جلوگیری کننـد. در این باره ایجاد و تأسیس دو نهاد مالی »مؤسسه مالی تجدید ساختار بانکها« و »مؤسسه مالی

تضمین وامها و بیمه سپردهها« بسیار ضروری است. تشکیل نهادهای اصلاح ساختار مالی بانکها نه فقط مقدمـه و مبتـدای شـفافسـازی

صورتهای مالی و خصوصیسازی بانکها است، بلکه از نظـر مـدیریت منـابع و مـصرف و نقدینگی بانکها نیز اصلاح ساختار، یک اقدام معطـوف بـه توانمندسـازی مـدیریت تلقـی میشود. بانکهای کشور در شرایط موجود از ظرفیتهای لازم بـرای پـیشبینـی منـابع و مصارف مالی، نیاز نقدینگی و تأمین نقدینگی برخوردار نیستند. بخشی از این کمبود ناشی از ضعف نیروی کارشناسی و مدیریت و بخـش عمـدهتـری از آن ناشـی از تحقـق نیـافتن پیشبینیهای مالی است. همواره سهم چشمگیری از تسهیلات بانکها را تسهیلات قهـری تشکیل میدهد. تسهیلات قهری تسهیلاتی است که بانکها برای ایفـای تعهـدات خـارجی مشتریان خود در اختیار مشتریان داخلی قرار میدهند و یا بهدلیل حساسیتهـای مختلـف در زمان سررسید شدن دین مشتری اقدام به تجدید آن میکنند. رهاسازی بانکهـا از قیـد اینگونه داراییها و تسهیلات گردشی همراه با مسئولیتپذیری مدیریت بانکهـا در زمینـه منابع و مصارف و نقدینگی، نه فقط صورتهای مالی بانکها را شفاف مـیکنـد و آنهـا را از سلامت مالی1 برخوردار میسازد، بلکه بدینترتیب مدیریت بانکها آمادگی خواهنـد داشـت که با تشخیص، اعتبار و مسئولیتپذیری از طریق عقد قرارداد وارد بازارهـای متفـاوت پـول

شوند و در این بازارها بدون هرگونه نگرانی به تعهدات مالی خود عمل کنند. در نمودار )1-1( تصویری کلی از جایگاه دو نهاد مـالی اصـلاح سـاختار پیـشنهادی ترسیم شده است. مؤسسه تجدید ساختار مالی بانکها از یک سو با خریـد دارایـیهـای

نازل، معوقه و غیرگردشی بانکها، اوراق مشارکت با سررسید معین در اختیـار بانـکهـا قرار میدهد، و از سوی دیگر با برخورداری از جایگاه حقوقی و قانونی مـستحکم نـسبت به بازیافت این داراییها اقدام خواهد کرد. این مؤسـسه نـاگزیر مـیبایـد بـرای بازیافـت داراییهای با کیفیت نازل، از طریق توافق در زمینه تجدید ساختار مطالبات )همـراه بـا تجدید ساختار شرکتها و مؤسسات تولیدی بدهکار(، تملیـک و تـصرف کلـی و جزیـی دارایی یا مؤسسه، فروش وثیقهها، فروش دین و سایر روشهای ممکن نسبت به بازیافت دارایی اقدام عاجل بهعمل آورد. از سوی دیگر، بانکهـای دارای اوراق مـشارکت تجدیـد ساختار مکلف خواهند بود، این اوراق را در پرتفوی خود نگهداری کنند و فقط درصورتی میتوانند این اوراق را نقد کنند که در مورد تجدید ساختار مالی، تأمین سرمایه، اصـلاح ترازنامه پوشش بر داراییهای نازل، بیمه سپردهها و سایر جنبههای ناظر بر سلامت مالی با مؤسسه تضمین وامها و بیمه سپردهها به توافق منجر به عقد قرارداد عضویت در نظام پوشش مالی ملی نایل آیند. عقد قرارداد عضویت در نظام ملی اصلاح و پوشش سـاختار مالی بانکها در واقع نشانگر عبور بانکها از دو فرآیند اصلاح و پوشـش طـی یـک دوره زمانی مشخص است که پس از آن بانکها از یک ساختار مالی سالم و متعادل برخـوردار خواهند بود. به این ترتیب، زمینه برای خصوصیسازی بانکها فراهم خواهد شد. افزونبر آنکه پس از طی این دوره اصلاح است که میتوان امیدوار بود بانکها بـا بهـرهمنـدی از ساختار مالی سالم قادر به ورود به بازارهای پول و ایفای تعهدات براساس آییننامـههـا ومقررات مربوطه هستند.

 

اساساً طراحی بازارهای پول و سرمایه میباید بهگونهای انجام شود که نرخها در بازارکوتاهمدت )زیر یکسال( پول و در بازارهای بلندمدت )بالاتر از یکسال( سـرمایه، قابـل استخراج باشد. از استخراج مستمر این نرخها از بازارهای مختلف منحنی بازدهی اقتصاد ملی1حاصل میشود که برای برنامهریزی مالی در کلیه کشورها، یک ضرورت تام تلقـی میشود. بهعنوان مثال، به منحنی بازدهی در اقتصاد کشورهای صنعتی میتـوان اشـاره کرد که در قالب آن نرخ بازدهی منابع مالی در بازارهای یک شبه تا بازارهای مالی بـین 10 تا 30 ساله، منعکس میشود. انعکاس این نرخها در منحنی بازدهی اقتـصاد ملـی و سطح و شیب و شتاب این منحنی بیـانگر ارزیـابی فعـالان مـالی بـازار از سیاسـتهـای اقتصادی حاکم بهطورکلی و سیاستهای مالی و پولی دولت و بانک مرکزی بهطور خاص است. کیفیت و شیب این منحنی نیز اولویتها و ارزیابیهای فعالان بازارهای مالی را در مورد تناسب و رابطه نرخهای کوتاه مدت، میانمدت، بلند مدت و از آنطریق قضاوت در مـورد مانـدگاری و دوامپـذیری سیاسـتهـا را در بلندمـدت انعکـاس مـیدهـد. وجـود گسیختگی و انقطاع در این منحنیها برای سیاستگزاران نشان از وجود شـکافی اسـت که از بایستی از طریق ایجاد بازارهای نـوین و معرفـی ابزارهـای جدیـد در مـرز انقطـاع پیوستگی و انسجام در بازارها تعبیه گردد. درمجموع میتوان بر این نکته تأکید کرد که برای ایجاد منحنی بازدهی اقتصاد ملـی، طراحـی و توسـعه بازارهـا و معرفـی ابزارهـا ونهادهای جدید و متناسب در این بازارها از اولویتهای اقتصاد کشور تلقی میشود. از بازارهای متعددی که معرفی شد نرخهای متفاوتی استخراج میشود. این نرخها در درجه اول میباید منعکس کننده بهاورزی1و تعادل نیروهای عرضه و تقاضا در بازارهای مربوطه باشد. اما ارتباط این بازارها به یکدیگر، وجود دامنه وسیع حوزه سیاسـتگـزاری مقام ناظر در حوزه هر بازار و امکان تزریق و تخصیص منابع مالی به این بازارهـا توسـط دولت و نهادهای مسئول، در واقع امکان سیاستگـزاری فعـال و مـدیریت نـرخ در ایـن بازارها را فراهم میسازد. طراحی، آرایش و سطحبندی )ارتباط پلکانی( نرخهای متفـاوت مستخرج از بازارهای متعدد از جمله مطالب اساسی سیاسـتگـزاری در بازارهـای مـالی است. تنظیم سطح بازدهی ابزارها در هر یک از این بازارها عموماً با توجـه بـه دو عامـل عمده زمان و ریسک صورت میگیرد. هر بازار که ابزارهای کوتـاه مـدتتـر در آن مـورد معامله و مبادله قرار میگیرد بهطور طبیعی از عامل ترجیح زمان بهره میبـرد و لـذا در یکسانی شرایط، میباید دارای نرخ سود کمتری باشد. بههمین ترتیب کیفیـت ابزارهـای بدهی مورد مبادله در هر بازار از بابت عنـصر ریـسک )ریـسک زمـان، ریـسک فعالیـت، ریسک عدم پرداخت( یا برخورداری از پوششهای بیمهای یا تـضمینی، مـنعکسکننـده نرخهای متفاوت در هر بازار است. بدیهی است، وجود مؤسسات و نهادهای رتبهبنـدی وپوششدهندة ریسک و ایفای نقش ماهوی نظارتی توسط این مؤسسات در حوزه فعالیت متعهدان ابزارهای بدهی مورد مبادله در بازارها، بخشی از طراحی بازارهـای مـالی اسـت که سرانجام از طریق کاهش ریسک به کاهش هزینه مبادله و سطح عمـومی نـرخهـا دربازارهای مختلف کمک میکند. در حوزه بازار ارز دو نرخ متفاوت قابل استخراج اسـت. نـرخ ارز در بـازار نقـدی ارز ونرخ ارز در بازار آتی ارز، تفاوت1 نرخ ارز در بازارهای نقدی و آتی از بازارهای ارز حاصـل میشود. در نظام ارزی ثابت با قضاوت اعتبار بالا و در شرایط بازارهای مالی باز، به لحاظ نظری نرخهای بهره داخل و خارج یکسان است2 و علیالقاعده تفاوت دو نرخ مزبور )نرخ ارز بازار نقدی و آتی( میباید انعکاسدهندة تفاوت نـرخ بهـره کوتـاهمـدت و بلندمـدت بازارهای جهانی باشد. درصورتیکه نظام ارزی کشور تعریفی جز لنگـر ارز داشـته باشـد، جزئیات تعریف نظام ارزی کشور در تبیین تفاوت مزبور تعیینکننده خواهد بود. بهعنوان مثال، چنانچه کشوری، به روشنی یا بهطور صریح یا ضمنی )با ملاحظات رقابتپذیری(، سیاست نرخ ارز واقعی3 را دنبال کند. در آن صورت میتوان انتظار داشت که عیناً همین تفاوت در ارزیابی و قضاوت تورم آتی داخل و خارجی، در نرخهای نقدی و آتی بـازار ارز منعکس شود. بدیهی است که در این حالت )پیروی از نرخهای بهـره واقعـی مثبـت( بـا شرایط بازبودن بازارهای مالی، همین ارزیابی بر روند آتی نـرخهـای بهـره قابـل تـسری خواهد بود. بهاینمعنا که قضاوت و ارزیابی مربوط به تفاوت نرخ تورم داخل و خارجی از طریق جریان منابع مالی به بازارهای مالی داخل تسری پیدا کرده و تعیـینکننـده نـرخ

آتی بهره در بازارهای داخلی نیز خواهد بود. نبود بازارهای آتی ارز، عدم تبیین صریح نظام ارزی، باز نبودن کامل بخش مالی)تراز

پرداختها(، جریان نیافتن کامل اطلاعات، و سرانجام بیاعتمادی به سیاستگزاران باعث بههم خوردن رابطه ریاضی فوق میشود. اما این، به این معنا نیست که فعالان بازارهـای

مالی نسبت به روندهای مسلط و لذا جهتگیـری معطـوف بـه آربیتـراژ بازارهـا تـصویر روشنی از وضعیتهای آتی در ذهن نداشته باشند. درچنین شرایطی اگر سیاستگزاران، شکاف بین بازار نقدی و بازار آتی ارز مورد قضاوت فعالان را از طریق تعبیه بـست مـالی پرنکرده باشند، آنگاه ارزیابی یکجانبه بازار از تحولات و برداشت سود حاصل از آربیتراژ بازارها، توان و ظرفیت مالی بازارها را تخلیه کرده و لذا خروج از نظامات سیاستی حـاکم را اجتنابناپذیر خواهد ساخت. خلاصه آنکه، در شرایط تعریف نظام نرخ ارز، از بـازار ارز دو نرخ استخراج میشود که در شرایط بازنبودن کامل بخـش مـالی، مـیبایـد ابزارهـای بست روشن، و اگرنه محدودیت سیاستی اقلام حساب سرمایه، معرفی شده باشد تا اقلام غیرپوششی مالی1 از طریق آربیتراژ، آرایش فعال نظام نرخها را )نرخ ارز- نرخ بهره- نرخ تورم( را برهم نزده و لـذا موجـب گـسیختگی بازارهـا، توسـعه بازارهـای غیرمتـشکل و

حاشیهای مخرب نگردد. بازار اوراق مشارکت یا اوراق قرضه اصولاً تعیینکننده کمترین نرخ بهره در بازارهـای

مالی است )دراغلب کشورها اینگونه است(، مگر آنکه بانکهـای مرکـزی در ارتبـاط بـا سیاستهای پولی فعال و به نحو مدیریت شده، ترتیب نرخ پائینتری را در بـازار رپـو در نظر داشته باشند )با نظارت معطوف به جلوگیری از آربیتراژ یکجانبه نرخ بهـره(. دلیـل این امر آن است که اولاً این ابزار بدهی از بالاترین کیفیت و کمترین ریـسک برخـوردار است. دومین دلیل پایین بودن این نرخ آن است که نظام وسیع وثیقهگیـری غیرمنقـول )که در بسیاری از کشورها معمول و مرسوم است( در اقتـصاد ملـی بـا کمتـرین هزینـه ممکن و میسر باشد. این اوراق معمولاً با سررسید سه ماهه به بالا و بعضاً تا مقاطع سـی ساله، با نرخ بهره کف مورد نظر سیاستگزار در بازار اولیه مورد حراج قرار میگیرد. لـذا در هر مقطع و لحظه زمانی نرخ بهره بازار )با سررسیدهای مختلـف( براسـاس اولویـت و ارزیابی فعالان بازار از جمع نرخ کف و حاشیه نرخ حاصل از تفاوت قیمت اسـمی و بـازار اوراق، حاصل میشود. بدیهی است که با توجه به ثابت بودن قیمت اسـمی و نـرخ کـف اوراق )که در کوپنهای اوراق منعکس است( و نیز تغییر مداوم نرخ بهره بـازار )متـأثر از تغییر مداوم اولویت، ارزیابی و قضاوت فعالان بازار(، قیمت این اوراق بـهطـور مـستمر در بـازار دست دوم تغییر میکند. اما تغییر قیمت در بازارهای دسـت دوم نمـیتوانـد مـنعکسکننـده

آربیتراژی جز تغییر نرخ بهره جاری بازار نسبت به نرخ زمان صدور اوراق باشد. بههر صورت در ایـن بـازار، نـرخهـای متفـاوت بهـره براسـاس زمـانهـای1 متفـاوت اسـتخراج مـیشـود. علاوهبر آن حاشیه2 نرخ کف از نرخ بهره بازار )که تفاوت قیمت اسمی و بازار اوراق را مـنعکس

میکند(، نشانی از تمایلات و قضاوتهای بازار از سیاستهای حاکم و جاری دولت تلقی میشود. چنانکه قبلاً توضیح داده شد، بازار رپو یا بازار بین بانکی پـول، بـازار پـول کوتـاه مـدت یکشبه تا چندهفتهای تلقی میشود، که نـرخهـای حـاکم بـر مبـادلات آن بیـشتر جنبـه سیاستی دارد. برحسب آنکه اقتصاد ملی در چه نقطـهای از سـیکل فعـالیتی قـرار گرفتـه و ریسک اقتصادی به سمت پائین یا بالا تمایل داشته باشد3 ، سیاستگزاران پـولی نـرخهـای موردنظر در بازار رپو را تنظیم و هدایت میکنند. از آنجا که بازار رپو براسـاس عقـد قـرارداد برمبنای خرید موقت و فروش مجدد اوراق شکل گرفته است و معمولاً این اوراق نزد دلالان بازار یا بانکهای نگهدار4، به امانت گذاشته شده است )بازار توثیقی است(، لذا نـرخهـای آن کم و بیش در سطح نرخ کف، همانند نرخهای اوراق مشارکت، ارزیابی میشود. امـا از بابـت آنکه بازار رپو تدارککنندة نقدینگی اضافی مورد نیاز بانکها ارزیابی میشود، لذا نـرخهـای حاکم بر آن نقش کلیدی در نرخهای بانکی سپردهها و تسهیلات و نیز در عملیـات اعطـای تسهیلات بانکها ایفا میکند. به عبارت دیگر، نرخهای این بازار علامـتدهنـدهای قـوی در عملیات خلق پول توسط بانکها ارزیابی میشود. معمولاً تفاوت )Spread( بین نرخ بازار رپو و نرخهای جاری بازار اوراق یا سایر نرخهای بازار، رفتار فعالان عمدة بازار، به ویژه بانکهـا را، در راستای تحلیلهای سیاستگزاران پـولی بـه سـمت و سـوی قـبض و بـسط مـورد نظـرسیاستگزار سوق میدهد. سقف تسهیلات بین روز بانکها و مؤسسات عـضو نظـام جـامع پرداخـت و تـسویه5معمولاً براساس قرارداد عضویت بانک یا مؤسسه و به تناسب حجم مورد ارزیـابی اسـناد

مورد تسویه بانک خاص تنظیم میشود. در اغلب نظامهای جامع پرداخـت بانـکهـا تـا سقف تسهیلات بین روز حجم مبادلات سودی پرداخت نمیکنند، اما متقـابلاً متعهدنـد که برابر سقف تعیین شده، سپرده ویژه نزد بانک مرکزی داشـته باشـند. اغلـب تناسـب معینی بین نرخهای سود سپردههای ویژه ضمانت برخورداری از سقف تسهیلات بین روز و سود تسهیلات مورد استفاده بین روز برقرار است. در بعضی از نظامات جامع پرداخـت بانکها میتوانند اوراق دیگری بهعنوان وثیقه برخورداری از سقف تسهیلات بین روز نزد بانک مرکزی تأدیه کنند، اما متقابلاً ملزم می شوند که سود متنـاظری متناسـب سـقف مورد استفاده تسهیلات بین روز به بانک مرکزی پرداخت نمایند. بـههـرصـورت ماهیـت حاشیهای بودن این بازار )هدف اصلی این بازار صیقل دادن نظام پرداخت و تسویه است و نه اثرگذاری بررفتار فعالان بازار( و امکان انتقال هزینه سود تـسهیلات مـورد اسـتفاده این بازار از طرف بانکها به مشتریان بانک، نقش کم اهمیتی به نرخهای حاکم بـر ایـن

بازار میبخشد.

 

سیاستهای پولی کشور طی ربع قرن گذشته عمدتاً بر ابزارهای مستقیم متکی بوده

اسـت، هرچنـد طـی برنامـههـای دوم )1378-1374( و سـوم )1383-1379( توسـعة اقتصادی بتدریج بخشهایی از کنترلهای مستقیم که در فرآیند تجهیز منابع بانکها زیان- بخش بوده، حذف شده است، سه مجموعه ابزارهای سیاستگزاری پولی متداول نرخ بهـره، نسبت سپردة قانونی، و عملیات بازار باز بانک مرکزی برای طراحی چـارچوب سیاسـت- گزاری پولی مطرح شده است. تجربه چند دهه اخیر در عرصة بانکـداری مرکـزی نـشان داده است که از میان ابزارهای فوق، نرخهای بهره قویترین عملکـرد را بـرای سیاسـت- گزاری پولی به خود اختصاص دادهاند. دلیـل ایـن امـر آن اسـت کـه ترکیـب و آرایـش نرخهای بهره بانکی نه فقط در حـوزه عملیـات تجهیـز منـابع، سـپردهگیـری و اعطـای تسهیلات بانکها نقش کلیدی برعهده دارد، بلکه سهم درخور توجهی از عملیات بازار باز بانک مرکزی نیز به علت جذابیت و دافعیت نـسبی نـرخهـای بهـره ابزارهـای مـالی، در وضعیت نقدینگی مؤثر خواهد افتاد. بهعبارت دیگر، با گسترش و تعمیق بازارهـای مـالی

نقش نرخهای بهره در بازارهای مختلف در حوزههای وسیعتری نسبت به عرصة فعالیـت بانکها تأثیر برجای میگذارد. این وضعیت به حدی جدی است که امروزه در بسیاری از کشورهای صنعتی جهان، دولتها و بانکهای مرکزی فقط با اتکاء به مدیریت نرخ بهـرة

کوتاهمدت، عملیات پولی ومالی و دخالتهای خود را در بازاهای مالی تنظیم میکنند. طی دو دهه گذشته، قانون عملیات بانکی بدون ربا و مالکیـت و مـدیریت دولـت بـر بانکها، تأثیر عمده بر فعالیت بانکها و بازار پول کـشور برجـای گذاشـته اسـت. قـانون عملیات بانکی بدون ربا اگرچه بهصورت محدود کارکرد سیاستگزاری پولی و کلان برای نرخهای سود قایل شده است، اما اساساً نگاه قانونگذار در ایـن قـانون براسـاس کـارکرد نرخهای سود در حوزه عملیات تجاری بانکی و سرمایهگذاری شکل گرفته است. لذا طی دو دهه گذشته بهرغم تلاش وسیعی که برای انتقال سیاسـتگـزاری پـولی از چـارچوب متکی به ابزارهای مستقیم به چارچوب متکی به ابزارهـای غیرمـستقیم صـورت گرفتـه، پیشرفت در این زمینه محدود بوده است. اگرچه معرفی ابـزار اوراق مـشارکت )دولـت - بانک مرکزی - شرکتها و مؤسسات( پیشرفت عمدهای در این زمینه تلقی میشود، امـا ساز و کار تبیین نرخ این اوراق کماکان اداری، مستقیم و تضمین شده است. ایـن اوراق با برخورداری از ویژگی قابلیت بازخریـدی پـیش از سررسـید و تـضمینهـای بـانکی، از خصلت انعکاس رفتار قضاوتی فعالان بازار در قیمت و نـرخ در بازارهـای اولیـه و ثانویـه برخوردار نیستند. بهاینترتیب، نه تنها توسعه و ابداع در بازارهای مالی و پولی ایران طی دو دهه قبل محدود بوده، بلکه فرآیند بومیسازی این ابزارها و انطباق آنها بـا مفـاهیم بانکداری بدون ربا و قوانین و مقررات داخلی زمانگیـر، پرهزینـه و در بعـضی زمینـههـا

بیحاصل بوده است. نسبت سپردة قانونی به عنوان ابزار سیاستگزاری پولی بـهطـور سـنتی در ایـران در

سطح بالایی قرار داشته و همواره بهعنوان یک ابزار مؤثر گردآوری نقدینگی مـازاد بـازار مورد استفاده سیاستگزار بوده اسـت. اسـتفادة وسـیع از نـسبت سـپرده قـانونی دارای ویژگی اثر راحت1است، بهاین معنا که اگرچه افزایش آن برای عقیمسازی پولی راحت و وسوسهانگیز است، اما کاهش آن به شدت هزینهزا و دشوار است. این عدم قرینگی ذاتی

در حوزه ابزار نسبت سپردة قانونی باعث شده که طی زمان این نسبت بتـدریج افـزایش یافته، بهگونهای که اغلب به سطح حداکثر مجاز قانونی خود رسیده است. همچنین اتکاء وسیع به این ابزار برای جلوگیری از خلق نقدینگی توسط بانـکهـا، منجـر بـه افـزایش هزینة واسطهگری بانکها و کاهش دامنه بهرهوری منابع تجهیز شده توسط بانکها شده است. این وضعیت باعث شده است که در فرآیند پویایی تکاملی نظام پـولی، اسـتفاده از این ابزار، امروزه مهجور مانده و بهدور از توصیههای کارشناسی ارزیابی شود. درهرصورت نسبت سپرده قانونی بانکها طی سالهای برنامه سوم به کرات مـورد اصـلاح و کـاهش قرار گرفته است. این نسبت در سال 1380 از سـطح متوسـط 22 درصـد )بـا 5 واحـد درصد کاهش( به حدود 17درصدکاهش یافت. در سـال 1383 نیـز کلیـه نـسبتهـای سپردة قانونی برای انواع سپردههای مختلف بانکها در سطح 17 درصد یکسان گردیـد. دشواریهای بانکها در تجهیز منابع و هزینههای بالای واسطهگـری، بـهعـلاوه کـاهش سالهای اخیر نرخ تسهیلات بانکها )بدون کاهش متناظر در نرخ سپردههـای بـانکی(،

باعث شده است که قابلیت اتکاء به این بازار برای جذب منابع مازاد بازار به شدت کاهش یابد. علاوه بر ابزارهای سهگانه سیاستگزاری پولی، در اغلب کشورهای در حال توسعه بـا بازارهای مالی و پولی توسعه نیافته، سپردههای دولت نزد بانکها بهعنوان یک ابزار قوی کنترل نقدینگی مورد استفاده قرار گرفته است. حجم سنگین عملیات مالی و بودجـهای دولت و قابل توجه بودن وجوه سپردهای دولت این امکان را فراهم میکند تا با اسـتفاده ابزاری از این سپردهها از طریق جابهجایی و الزام ذخیرهگیری سـنگین بـدون پرداخـت سود، سیاستهای پولی انبساطی و انقباضی به مرحله اجرا گذاشته شود. بدیهی است که استفاده مؤثر از این ابزار مستلزم آن است که؛ اولاً بودجه دولت وضعیت نـسبتاً مناسـب داشته باشد و ثانیاً انتقال سپردههای دولتی بـه حـسابهـای بانـک مرکـزی از حمایـت قانونی لازم برخوردار باشد. قانون پولی و بانکی مصوب سال 1351 دولت و سازمانهـای دولتی را مکلف کرده که سپردههای خود را نزد بانک مرکزی یا در حسابهایی نگهداری کنند که از سوی بانک مرکزی مشخص شده است. لذا همواره ایـن امکـان فـراهم بـوده است که با استفادة ابزاری از سپردههای دولت تا حدودی از گسترش بیرویـه نقـدینگی

متأثر از افزایش درآمدهای بودجهای ناشی از افزایش قیمت جهانی نفت، جلوگیری شود.

در جمعبندی مطالب این بخش، میتوان گفت که انتقال از چارچوب سیاستگـزاری پولی متکـی بـه ابزارهـای مـستقیم بـه چـارچوبهـای سیاسـتی متکـی بـه ابزارهـای غیرمستقیم، مستلزم طراحی و توسعه بازارهای متعددی اسـت کـه در هـر یـک از ایـن بازارها براساس تعریف و تعیین اعضای فعال و نیز حجم عرضه و تقاضای ابزار بدهی یک یا چند نرخ قابل استخراج خواهد بود. طراحی و توسعه ایـن بازارهـا و تعریـف ابزارهـای قابل معامله در هر بازار از چالشهای عمده سیاستگزاری پولی در اقتـصاد ایـران تلقـی میشود. انطباق نوع معاملات و ابزارهای بازار پـول بـا عقـود مختلـف و مفـاهیم قـانون بانکداری بدون ربا، از جمله ضرورتهایی است کـه در انتقـال سیاسـتگـزاری پـولی در

استفاده از ابزارهای غیرمستقیم باید مورد توجه قرار گیرد.

 

کشورهای در حال توسعه برای عبور از مرحله توسعه نیافتگی و نیل به اهـداف توسـعهمیباید، موانع و چالشهای فراروی در مرحلهگذار را برطرف نموده و بـسترهای مناسـبی را برای رشد نیروهای مولد اقتصاد ملی فراهم کنند. از میان چالشهای عمدهای که در مقابل این کشورها قرار دارد، بسط و تعمیق بازارهایی مـالی بـهعنـوان یکـی از الزامـات دشـوار و پرهزینه همواره مورد تأکید کارشناسان اقتصادی قرار گرفته است. بازارهای مالی از طریـق ایفای نقش بیبدیل در عرصه تجهیز و تخصیص منابع مالی، هزینههای مبادله را در اقتصاد ملی به سطح حداقل ممکن کاهش مـیدهنـد و بـا جبـران مناسـب منـابع مـالی، فرآینـد پسانداز ملی را سرعت میبخشند. بهاینترتیب اقتـصاد ملـی از خـصوصیت مولـد بـودن و پویایی شتابان برخوردار میشود که ویژگی آن در یکپـارچگی و پـویش چرخـه پـسانـداز، تجهیز، تخصیص، سرمایهگذاری و رشد اقتصادی، متبلور و نمایان میگردد. رفـع انقطـاع و گـسیختگی از چرخـه تـأمین منـابع مـالی رشـد، ایجـاد انـسجام و یکپـارچگی در آن و قاعدهمندشدن رفتارها و نقش نهادها در این بازارها از جمله اقدامات عاجل در زمینـه رفـع

موانع رشد در کشورهای در حال توسعه است. بازارهای مـالی عمـدتاً بـه دو گـروه بازارهـای سـرمایه و بازارهـای پـول تفکیـک و

دستهبندی هستند. ملاک اصلی در این تفکیک و طبقهبندی طول دوره تعهد در ایفـای تعهدات مالی نسبت به ابزارهای مالی است که گـردش آنهـا در ایـن بازارهـا، جـاری و ساری است. در این راستا، بازارهایی که در آن عمدتاً ابزارهای مـالی بلندمـدت بـا دوره بازپرداخت بیش از یکسال مورد مبادله واقع مـیشـوند و نهادهـای واسـطه عمـدتاً در تجهیز اینگونه منابع فعالیت دارند، بـهعنـوان بـازار سـرمایه تلقـی مـیشـوند. متقـابلاً نهادهای فعال در عرصة تجهیز و تخصیص منابع مالی کوتاهمدت و داد و ستد ابزارهای مالی زیر یکسال در قالب بازار پول طبقهبندی میشوند. بلافاصله باید یادآوری نمود که این طبقهبندی اگر چه برای تفکیک بازارها ضابطه صریحی در اختیار قرار میدهـد، امـا در عرصه نظر و عمل همپوشانیهایی در حوزه فعالیت این بازارها وجود دارد که به ناچار تداخل و در همتنیدگیهایی را موجب میشود و این پیچیـدگیهـا بعـضاً تفکیـک ایـن

بازارها را با دشواری روبهرو میسازد که از حوزه بحث حاضر خارج است.

 

بازارهای سرمایه عمدتاً نهادها و فعالیتهایی را شامل میشوند که تعهد آنان نـسبت بـه تأدیهکنندگان وجوه آن بلندمدت است. شرکتهای بیمه، صندوقهای بازنشستگی و تأمین آتی و مؤسسات بیمه عمر بهترین نمونه مؤسسات فعال در بازار سرمایه بهحساب مـیآینـد. در بازارهای پول تعهد نهادها و فعالان بـازار نـسبت بـه صـاحبان و تأدیـهکننـدگان وجـوه کوتاهمدت و اغلب با هزینههای پایین عندالمطالبه است. نمونه بارز نهادهـای فعـال در ایـن بازارها، بانکها و مؤسسات اعتباری شبه بانک است که بهطور مستمر واسطه مبادله ابزارهای مالی کوتاهمدتی هستند که حجم مبادلات آنها در طول سال بعضاً دههـا برابـر تولیـد ملـی کشور متبوع است. در مرحله توسعهنیافتگی کشورها، این بازارها در انحصار واسطههای مالی غیررسمی و اغلب وابسته به نهادهای مالی خارج از کشور قرار دارد و از بابـت شـرایط عـدم رقابتی که بر حوزه کار این نهادهای غیررسمی حاکم است، هزینه سنگینی بر اقتـصاد ملـی تحمیل میشود. افزون بر این چیرگی و سلطه دولت بر نهادهای رسـمی ایـن بخـش زیـان هنگفتی بر فعالیتهای رسمی وارد میکند و بهاینترتیب دوگـانگی و گـسیختگی، ویژگـی اصلی این بازارها در کشورهای در حال توسعه است. انتقال این بازارها از حاشـیه بـه مـتن، قاعدهمند نمودن رفتار فعالان این بازارها، ایجاد انگیزه سود برای ورود بخـش خـصوصی بـه این فعالیتها و سرانجام انسجام و یکپارچگی برای قرار دادن این بازارها در خدمت توسعه از وظایف اصلی دولتها در کشورهای در حال توسعه تلقی میشود. بررسی تجربه بازارهای مالی در کـشورهای درحـال توسـعه بیـانگـر آن اسـت کـه

بازارهای مزبور در این کشورها از گستردگی و عمق کافی برخوردار نبوده و فاقد پوشـش و تنوع کافی از نظر نهادها و ابزارها برای شمول کلیه رفتارها، اولویتها و نیازهـای بـازار هستند. درکشورهای در حال توسعه غفلت از این امر مهم مانع گسترش بازارها در حوزة سودجویی فعالان بازار غیرمتشکل و در حاشیه نظام مالی منطقهای و جهـانی مـیشـود. همچنین، این غفلت باعث میشود کـه نقـش پویـا و بایـستهای را کـه بازارهـای مـالی میبایست، در فرآیند توسعه اقتصاد ملی ایفاء نمایند، به فراموشی سپرده شود. طراحـی، تدوین و معماری یک نظام مالی با عمق و گستره کـافی و نهادهـا و ابزارهـای متنـوع و ادغام و یکپارچگی بازارهای ملی معطوف به رفع نیاز بخشهای تولید و سـرمایهگـذاری، تجهیز کافی و تخصیص بهینه منابع مالی از دشوارترین مراحل دورانگذار در کشورهای در حال توسعه تلقی میشود. از آنجا که بازارهای سرمایه و پول در حوزه فعالیت نهادهـا و استفاده از ابزارهای مالی، مبادلات بـسیار حجـیم و گـستردهای را بـین ایـن دو بـازار پوشش میدهند، این آرایش و معماری نه تنها حوزههای تخصـصی بازارهـای سـرمایه و پول، بلکه نحوه تعامل و هماهنگی بین این بازارها در سطح عـالیتـر بازارهـای مـالی را شامل میشود. در این مقاله صرفاً موضوع طراحی بازارهای پول موردنظر است و از بحث در زمینه گسترش بازارهای سرمایه و موضوع چگونگی هماهنگی در زمینه این دو بـازار

صرفنظر شده است.

ارائه دهنده: محمد هادی مهدویان
ibi.ac.ir
 

Richard Moessner (2005) “Over the counter interest rate options”, Bank of England, March.

Pamphlet publications (2005) “How monetary policy works, Bank of England”.

Kohn, Doral L. (2000) “Monetary policy processes and the work of monetary analysis”, Bank of England, October.

Bank of England and HM treasury publications (2003) “Changes to gilt market trading conventions”.

Tucker, P.M. (2004) “Managing the central bank's balance sheet: where monetary policy meets financial stability”, Bank of England publication, July.

Cyree, Ken B. & Mark D. Griffiths & Drew B. Winters (2003) “On the pervasive effects of federal reserve settlement regulations”, federal reserve Bank of New York, March.

“Instruments of money market, federal reserve bank of Richmond”

May (2004).
BOE publications (2004)
“Reform of the bank of England's

operations in the sterling money markets”.

“A new framework by Bank of England”, April (2005).

BOE publications (1998) “Securities settlement priorities review”, March.

Wetherilt, Anne V. (2005) “Money market operations and volatility in UK money market rates”, BOE publications.

Mohsin Khan (2003) “Current issues in the design and conduct of

Frederic S. Mishkin (1998) “International experience with different monetary policy regimes”, Columbia university, December.

Hooke, A. W. (1983) “Exchange rate regimes and policy interdependence”, IMF publications.

Garcia, G. H. (2000) “Deposit insurance, actual and good practices”, IMF occasional paper.

 

در مباحث این مقاله ابعاد مختلف استفاده از ابزارهـای غیرمـستقیم سیاسـت پـولی مورد بررسی قرار گرفت. از این مباحث میتوان نتیجه گرفـت کـه اساسـاً سیاسـتهـای پولی به یک مجموعه یا چارچوب سیاستی اشاره میکنـد کـه از ابعـاد مختلـف ازجملـه ازنظر ابزارهای مستقیم، ابزارهای غیرمستقیم پولی میتواند مـوردنظر باشـد. همچنـین، اشاره شد که انتقال از یک چارچوب سیاستگزاری پولی متکی به ابزارهای مـستقیم بـه یک چارچوب سیاست پولی متکی به ابزارهای غیرمـستقیم مـستلزم طراحـی و توسـعة بازارهای پولی متعدد است که درهر مورد میباید نرخهای بـازار مـنعکسکننـده تعـادل نیروهای عرضه و تقاضا در این بازارها باشد. همینطور لازم است، طراحی بازارها بهگونـهای صورت پذیرد که طیف وسیعی از ابزارهای یکشبه تا چندساله را پوشش دهد، بهگونهای که منحنی بازدهی اقتصاد ملی با ترسیم کاملی از وضعیت بازارها امکان انعکاس ارزیابی

و قضاوت فعالان بازار از سیاستها را فراهم کند. در حوزة توسعه بازارها نیز اشاره شد که ایجاد، توسعه، بازنگری و انسجام در حـداقل

چهار بازار ارز، اوراق مشارکت، بین بانکی ریالی و تسویه بین روز نظام پرداخت و تـسویه پایان روز لازم و ضروری است. نرخهای سود حاکم بر هر یـک از ایـن بازارهـا و ارتبـاط معنادار این نرخها با یکدیگر برای جلوگیری از آربیتـراژ سـودجویانـه منجـر بـه تخلیـه

ظرفیت و جلوگیری از توسعه بازارهای غیررسـمی نیـز مـورد بحـث قـرار گرفـت. نکتـه اساسی در این قسمت آن است که بازیگران عمـده ایـن بازارهـا مـیبایـد بـا خـصلت و کیفیتی تخصصی به ویژه در زمینة ایفای تعهدات در این حوزههـا وارد شـوند و در ایـن ارتباط خصوصیسازی بانکها و ارتقاء سطح مدیریت و کارشناسی بانکها ضروری است. اما برای خصوصیسازی بانکها اصلاح ساختار مالی آنهـا نیـز یـک امـر بایـسته تلقـی میشود. در این مورد ایجاد نهادهای اصلاح ساختار مالی بانکها پیـشنهاد شـد. چـالش مربوط به بومیسازی و انطباق مفاهیم جدید با قوانین و مقررات جـاری و حـاکم نیـز از جمله مطالبی بود که بهصورت خلاصه بررسی شد.

 

ثبت نظر

ارسال