مسوولیت پذیری؛ شاخصه خطیر رزمندگان در بزنگاه های حساس

به گزارش شبکه خبری بانک و بیمه "بینا" به نقل از ایرنا 

به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ تجاوز و یورش همه جانبه رژیم بعث عراق به مرزهای مختلف ایران سبب شد تا رزمندگان دلاور با تمام وجود و اراده ای پولادین در برابر متجاوزان و حامیانش صف آرایی و ماشین جنگی صدام را متوقف کنند و درسی فراموش ناشدنی را به دشمنان این مرز و بوم بیاموزند. روزنامه های مختلف در هفته گذشته با انتشار گزارش ها و مطالبی حماسه های این دوران را بررسی کردند.

** رزمندگان دفاع مقدس، ایثارگران گمنام امنیت کشور
رزمندگان دوران دفاع مقدس، گمنام ترین و سرافرازترین قهرمانان تاریخ این کشور هستند که بی ادعا در میان آتش و خون حماسه های جاوید آفریدند و امنیت کنونی کشور مرهون شجاعت این دلاورمردان است.

روزنامه «ایران» در گزارشی با عنوان «فرار ناکام از تخریب» به نقل از آزاده سرافراز مصطفی اردیبهشت، نوشت: بیمارستان صحرایی حالا دیگر تقریباً خالی شده بود و به غیر از عده‌ای از بچه‌های بسیجی که حفاظت از آن‌جا را به عهده داشتند هیچ کادر پزشکی نداشت. من بخت برگشته را هم مسئول آنجا کرده بودند. آمبولانس و ماشین هم نداشتیم و فقط آنجا بودیم و مراقب بودیم که اگر روزی دوباره قصد عملیات در این منطقه را داشتند همه چیز آماده باشد.

یکی از همان روزهای کسل‌کننده بود که بعد از نماز ظهر و عصر و صرف غذا برای استراحت به اتاق خودم رفتم. هنوز چشمانم گرم نشده بودند که دیدم یکی هراسان به در می‌کوبد و فریاد می‌زند کشتم، کشتم. بیرون آمدم و متوجه شدم یکی از بچه‌های بسیجی است که در نمازخانه دستش بی‌هوا روی ماشه تفنگش رفته و چند تیر شلیک شده بود که 2 تا از آنها نصیب یکی از بچه‌ها شده بود و هر 2 زانویش را از کار انداخته بود.

این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «پیروزی ذوالفقاری در نهم آبان 1359» با بازخوانی نبرد ذوالفقاری آبادان به نقل از سرهنگ شریف النسب یکی از فرماندهان میدانی سال های نخست جنگ، پرداخت و آورد: همزمان با تخلیه غم انگیز خرمشهر، طرح حمله شجاعانه گردان 144 پیاده «مأمور از لشکر 21 حمزه» به فرماندهی سرگرد شاهین راد و با حمایت معدودی تانک رقم خورد. این عملیات در کیلومتر 17 ماهشهر آبادان اتفاق افتاد و از قرارگاه عملیاتی اروند به فرماندهی سرهنگ حسنعلی فروزان هدایت ‌شد. عملیات 5 ساعت به‌ طول انجامید. پیشروی ما در قلب جبهه دشمن چنان بود که معاون گردان سروان محمدی اسیر شد. رئیس رکن سوم گردان سرگرد کاوه، سه فرمانده گروهان و 2 فرمانده دسته هم به شهادت رسیدند و پنج فرمانده دسته دیگر نیز مجروح شدند.

این عملیات ایثارگرانه شاید در تاریخ دفاع مقدس همین یک بار اتفاق افتاده باشد، اما با کمال تعجب برخی از نویسندگان تاریخ جنگ، فلسفه‌ بالای این نبرد قهرمانانه را درک نکرده و آن را ناموفق معرفی می‌کنند. به‌دنبال این عملیات عاشورایی و بر اثر فداکاری و مقاومت نیروهای نظامی و مردمی، دشمن مسافتی را که از روز 2 آبان یعنی 2 هفته بعد از عبور از کارون، می‌بایستی ظرف کمتر از 2 ساعت طی می‌کرد تا به بهمنشیر و سپس اروندرود برسد مجبور شد با ترس از کمین و محاصره مدافعان ایرانی تا هشت آبان به کندی و با احتیاط ادامه دهد.

روزنامه «رسالت» در گزارشی با عنوان «مسئولین به دنبال تقویت فرهنگ و بهبود اوضاع اقتصادی باشند» نوشت: قهرمانان یک ملت همیشه قهرمان هستند چه در زمان جنگ و چه در ایام صلح در شهر ما هر گوشه آن را بنگریم خانواده شهید یا جانباز را خواهیم دید که همچون ستاره ای می درخشد یکی از این ستاره ها سید حسین حسینی نژاد جانباز دفاع مقدس است که برای چند دقیقه میزبان صحبت های شیرین او بودیم.

در ادامه این گزارش به نقل از عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آمده است: هر کجا که خطر اسلام را تهدید کند انگیزه دفاع برای هر مسلمانی ایجاد می شود. ما به فرموده امام تکلیف دانستیم که برای دفع تجاوز برویم جنگ. مثلا بچه هایی که سن آنان کم بود شناسنامه ها را دستکاری می کردند تا به جبهه بروند. در عملیات کربلای 2 که کاوه شهید شد، ساعت 2 نیمه شب بود به ما گفتند عقب نشینی کنید یکی از این بچه ها، که سنش به 13 سال هم نمی رسید، دیدم حرکت نمی کند هر چی صدایش زدم جواب نداد، دیدم ترکش خورده به کمرش و شربت شهادت را نوشیده بود .

روزنامه «جوان» در گزارشی با عنوان «گل سرسبدمان 18 سال دیر آمد» آورد: در آستانه برگزاری مراسم چهلم شهید تفحص عزیزالله محمدی با مریم محمدی خواهر شهید به گفت ‌وگو نشسته‌ایم تا از سیره و سبک زندگی شهید بدانیم. شهید عزیزالله محمدی 1343 در کرمانشاه متولد شد و 1362 در 21 سالگی در عملیات والفجر مقدماتی در منطقه فکه به شهادت رسید. پیکرش در منطقه ماند تا اینکه شهریور امسال تفحص و شناسایی شد و به آغوش خانواده‌اش بازگشت و 35 سال چشم‌انتظاری خانواده محمدی‌ها به پایان رسید.

در ادامه به نقل از خواهر شهید آمده است: عزیزالله در عملیات والفجر 2 آر پی‌جی‌زن بود و همراه با 2 تن از بچه‌ها در محاصره تانک‌ها قرار گرفت و شهید شد. ما از شهادتش بی‌اطلاع بودیم. چند باری برایش نامه فرستادیم، اما نامه‌ها برگشت می‌خورد. تا اینکه بنیاد شهید به ما خبر داد که عزیزالله مفقودالاثر است.

این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «5 سال با عشق مراقب سید بودم و حالا او مراقب زندگی‌مان است» نوشت: نام سید مجتبی علمدار برای مردم مازندران نامی بسیار آشناست؛ جانبازی شیمیایی که کار‌های فرهنگی و مداحی‌هایش در شهر شهره بود و با وجود سختی‌های جانبازی با روحیه‌ای بالا در حال خدمت به مردم بود. در ازای مداحی، پول نمی‌گرفت. سیدمجتبی که در دوران دفاع مقدس شاهد شهادت بسیاری از دوستانش بود و خودش چندین بار شیمیایی شده بود، تاب دوری از رفقای شهیدش را نیاورد و در 1375 آسمانی شد.

همسر شهید، سیده فاطمه موسوی ارتباط قلبی زیادی با شهید داشته و دارد. ارتباطی که هنوز قطع نشده و ایشان حضور شهید را در زندگی‌شان احساس می‌کند. شاید عمر زندگی مشترک خانم موسوی و شهید علمدار زیاد نبوده ولی کیفیت زندگی‌شان به قدری بوده که می‌توان مدت‌ها درباره‌اش صحبت کرد و مطلب نوشت. از شهید یک دختر به نام زهرا به یادگار مانده که پزشک است.

روزنامه «جوان» به مناسبت 13 آبان روز دانش‌آموز در گزارشی با عنوان «گفت: می‌روم تا کربلا را برایتان آزاد کنم» آورد: عضو لشکر عاشورا بود. نوجوان 13 ساله‌ای که در 2 عملیات والفجر4 و خیبر به عنوان تیربارچی و تک‌تیرانداز در خط مقدم جبهه حضور یافت. دانش‌آموز مدرسه عشق و ایمان که در نهایت دلدادگی و مجاهدت در چهارم اسفند 1362 در جریان عملیات خیبر در جزیره مجنون پنج کیلومتری جاده العماره به بصره شهید و مفقودالاثر شد تا این که پیکر پاکش بعد از 14 سال به میهن اسلامی بازگشت.

این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «رزمنده 11 ساله‌ای که مرد جهاد و شهادت شد» نوشت: در روز دانش‌آموز شایسته است از جوان‌ترین شهید کشور سخن گفته شود. شهید سبیل اخلاقی از شهدای اهل تسنن استان سیستان و بلوچستان است. شهیدی که در 11 سالگی راهی میدان دفاع از انقلاب و نظام اسلامی ایران شد و در اوج مجاهدت در هور‌العظیم به شهادت رسید. برای دیدار با خانواده شهید همراه با نیرو‌های جهادی بسیج سازندگی به سیستان و بلوچستان رفتم.

روزنامه «جوان» در گزارشی دیگر با عنوان «امام بازوی او را بوسید» آورد: مصاحبه از صدا و سیما پخش می‌شود، حضرت امام خمینی(ره) آن فیلم را می‌بیند و می‌خواهد تا مهرداد را پیش ایشان ببرند. امام مهرداد را می‌بینند و بازوی او را می‌بوسند و او هم دست امام را می‌بوسد.

وقتی نام بسیج دانش‌آموزی و شهدای نوجوان دفاع مقدس به میان می‌آید، بسیاری از مردم ایران یاد دانش‌آموز شهید اصفهانی می‌افتند که با صراحت و شجاعت از حضورش در جبهه دفاع و آنجا را محل خودسازی توصیف می‌کند و از همه پدر‌ها و مادر‌ها می‌خواهد که اگر خودشان نمی‌توانند به جبهه بیایند حداقل مانع رفتن فرزندانشان نشوند. شهید «مهرداد عزیزاللهی» در 1364، در عملیات کربلای 4 در جزیره «ام‌الرصاص» در حال غواصی به شهادت رسید و جاودانه شد.

این روزنامه درگزارشی دیگر با عنوان «اسرای دانش‌آموز افسران استخبارات را به ستوه می‌آوردند» نوشت: مهدی طحانیان، آزاده و جانباز دفاع مقدس است که در اوایل جوانی به اسارت دشمن بعثی درآمد. مردم ایران او را برای مصاحبه‌اش در دوران اسارت با خبرنگار خانم هندی می‌شناسند. همان جوانی که با جثه کوچکش مقابل چشم مأموران بعثی ابتدا خبرنگار بی‌حجاب را وادار به رعایت حجاب کرد، بعد هم با پاسخ‌های کوبنده خود نقشه بعثی‌ها را نقش برآب کرد.

به گفته رئیس سازمان بسیج دانش‌آموزی، در راستای برنامه سالانه این سازمان مبنی بر معرفی یک الگوی تربیتی به دانش‌آموزان، امسال طحانیان به عنوان الگوی تربیتی در مدارس معرفی می‌شود و قرار است خود ایشان هم به میان دانش‌آموزان برود و از خاطراتش بگوید. او اکنون بازنشسته وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی است.

روزنامه «جوان» در مطلب دیگری با عنوان «امروز هزاران ردانی‌پور در مناطق محروم خدمت می‌کنند» در گفت‌وگو با رئیس سازمان بسیج اساتید، طلاب و روحانیون، نوشت: اگر در دفاع مقدس یک ردانی‌پور و میثمی داشتیم امروز هزار ردانی‌پور در مناطق محروم خدمت می‌کنند. پیام تشکر مقام معظم رهبری به امام جمعه خرمشهر را ملاحظه کنید. مثل ایشان صد‌ها نفر را در حوزه‌های علمیه داریم.

در قسمتی از این گزارش آمده است: ما روحانی‌ای داریم که چهار فرزندش به شهادت رسیده‌اند. روحانیون زیادی داریم که تک فرزندشان شهید شده است. ۳۵۰ نفر روحانی آزاده داریم که سال‌های زیادی در اسارت دشمن بعثی بودند. بیش از ۷ هزار روحانی جانباز و بیش از ۱۷ هزار روحانی رزمنده داریم. در یک روز از دفاع مقدس ۱۴۰ شهید روحانی تقدیم انقلاب شده. معلوم است حضور روحانیت در جنگ حضور پررنگی بوده است.

این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «کربلا مبدأ و مقصد بچه‌های جنگ بود» در گفت و گو با 2 رزمنده دفاع مقدس در مسیر کربلا، نوشت: کربلا اسم رمز بود. مقصد نه کربلا رفتن که کربلایی شدن بود. (با بغض ادامه می‌دهد) خیلی از بچه‌هایی که شوق زیارت کربلا را داشتند، شهید شدند و حسرت به دل ماندند. البته ما فکر می‌کردیم حسرت به دل هستند، در صورتی که آن‌ها به واقع کربلایی شدند و ما جا ماندیم.

در مراسم پیاده‌روی امسال به طور اتفاقی با 2 رزمنده دفاع مقدس آشنا شدم که رفاقت‌شان به دوران جنگ بازمی‌گشت. آن‌ها که در دوران نوجوانی و جوانی، با عراق بعثی جنگیده بودند و در حسرت زیارت کربلا می‌سوختند، حالا آمده بودند تا در صلح و آرامش عتبات عالیات را زیارت کنند. شهریار اهل یکی از روستا‌های اطراف کرمانشاه بود و رضا هم همان طور که لهجه‌اش لو می‌داد، اصفهانی بود.

روزنامه «جمهوری اسلامی» در گزارشی با عنوان «شهید حمید باکری قائم مقام لشگر 31 عاشورا» به روایت شهید حاج احمد کاظمی آورد: «دیگر نه نیرویی می‌توانست برسد، نه آتش مقابله داشتیم، نه راهی برای رسیدن مهمات به خط. تصمیم گرفتم بمانم. احساس می‌کردم راه برگشتی هم نیست که خمپاره شصتی آمد خورد کنارمان و حمید افتاد و ترکشی آمد خورد به گلویش و خون از سرش جوشید روی خاک.

این روزنامه با درج عنوان «دو رفیق واقعی دو اسطوره شجاعت و دلاوری» نوشت: شهید بهمن نجفی از افتخارات لشگر 27 و لشگر 10 و از نیروهای قدیمی گردان 2 و گردان 6 پادگان حضرت ولیعصر (عج) سپاه تهران کمتر از 2 ماه بعد از شهادت همرزم و رفیق باصفایش شهید حاج حسین اسکندرلو در فکه او نیز در آوردگاه عملیات کربلای یک به مقام والای شهادت رسید و‌ جمعشان در بهشت جمع شد.

روزنامه «جمهوری اسلامی» با انعکاس عنوان «به یاد شهدای دانش‌آموز بسیجی دلسوخته و عارف شهید حجت مقدم» آورد: دانش‌آموز شهید دبیرستان سپاه تهران، اعزامی از گردان عمار، لشگر 27 حضرت محمّد رسول‌الله (ص)، در بخشی از وصیتنامه شهید آورده است: ای عزیزان دانش‌آموز، درس بخوانید تا بتوانید آینده اسلام را بیمه کنید که اگر شما نتوانید، زالوصفتان جامعه گوی دانش را از شما خواهند ربود و بر شما مسلط خواهند شد شما چرخانندگان آینده مملکت و اسلام هستید ای جوانان از سرمایه جوانی ، به خوبی استفاده کنید و قدر خود و دوستانتان را بدانید چرا که از لحظات بعد خود خبر ندارید. جوانان نکند در رختخواب ذلّت بمیرید که حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد وظیفه ما انجام تکلیف است.

روزنامه «کیهان» در گزارشی با عنوان «جانبازی که زیرزمین خانه‌اش موزه است» نوشت: جانباز 70 درصد شیمیایی غلام‌‌‌‌‌‌عباس جعفری از دزفول، قهرمانی از خیل جانبازان غیور و سرافراز کشورمان است که با وجود صدمات ناشی از جراحات شیمیایی برای ماندگاری ایثار، فداکاری و حفظ کیان میهن اسلامی‌مان موزه‌ای خانگی و جذاب با خاطراتی به وسعت هشت سال دفاع جانانه و مقدس ایران در خانه خویش برپا کرده است. موزه‌ای که ثمره‌ عشق بازی با خاطرات یکی از رزمنده‌های دیروز و جانباز سرافراز اما پردرد امروز این مرز و بوم است.

این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «از درگیری با افسر آمریکایی تا حضور داوطلبانه در جبهه» در گفت وگو با سیف‌الله مولایی رزمنده داوطلب، آورد: من سیف‌الله مولایی متولد 1332 تهران هستم و 1350 وارد ارتش شدم. در 1354 با فداییان اسلام آشنا و با نیروهای انقلابی وارد تعامل شدم. ساواک نیروی زمینی ارتش متوجه ارتباط من با این نیروها شد، به همین دلیل هم بارها بازداشت شدم. درحالی که باید درجه ستوان دوم را دریافت می‌کردم اما به خاطر ارتباطم با نیروهای انقلابی، من را خلع درجه کردند. حتی یک بار با یکی از افسران آمریکایی درگیر شدم. عرصه بر بنده به قدری تنگ شد که 10 دی 1355 از ارتش فرار کردم.

در دوران انقلاب به شهرهای مختلف سفر می‌کردم و هم به مردم آموزش نظامی می‌دادم و هم مجروح‌ها را درمان می‌نمودم. 19 بهمن 1357 عضو انتظامات کمیته شدم. دو بازوبند به من دادند؛ یکی عکس امام خمینی(ره) داشت و یکی هم تصویر قرآن بود که زیرش نوشته شده بود انتظامات انقلاب اسلامی. تا 22 بهمن همراه سایر مردم، شبانه روز به جنگ با رژیم شاه مشغول بودم. درگیری‌ها از زندان قصر فیروزه شروع شد و در پادگان جی پایان یافت.

روزنامه «کیهان» در گزارشی با عنوان «قافلۀ شوق» نوشت: به موازات جادۀ خرمشهر - اهواز، خط قطار کشیده‌اند. بعثی‌های عراقی در یورش اول‌شان که تا پنج کیلومتری اهواز آمده بودند، بیشتر از 100 کیلومتر از ریل‌های این خط را کندند و تمام ایستگاه‌های بین راهی را منفجر کردند. توی زردقناری همه حواسم به بیرون بود تا خطوطی را که زمان جنگ، در آنجاها مستقر بودیم، بار دیگر ببینم. جبهۀ دُبِّ حَردان، طرّاح، امام‌زاده و ایستگاه «آب تیمور»، بیش‌تر از یک سال خط آفندی و دفاعی ما بودند.

این روزنامه در گزارشی با عنوان «پاسبان شبانه تهران و شهید مجنون» نوشت: علی اصغر شرافی تهرانی، در تاریخ 2 شهریورماه سال 1332، در یکی از محله‌های جنوب شهر تهران دیده به جهان گشود، وی از همان کودکی نسبت به امور فنی علاقه زیادی از خود نشان می‌داد؛ و در نمازهای جماعت مسجد شرکت می‌کرد؛ و در زمان درگیری‌های امت حزب‌ا... با رژیم طاغوت در تمام راهپیمایی‌ها شرکت فعال داشت.

وی کارمند مخابرات بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در بسیج مسجد محل با سایر برادران در پیشبرد اهداف انقلاب شرکت داشت و شب‌ها در پاس شبانه و شناسایی ضدانقلابیون و سلطنت‌طلب‌ها شرکت می‌کرد. با شروع جنگ تحمیلی، مکرراً به جبهه‌ها عزیمت نمود؛ تا سرانجام در 31 فروردین 1363 در منطقه مجنون در عملیات کربلای 5 به درجه رفیع شهادت نایل آمد.


** مدافعان حرم؛ یاران عاشورایی امام حسین(ع)
هر چند سده ‌ها از حماسه عاشورای امام حسین(ع) می‌گذرد اما یاران عاشورایی ثارالله(ع) ثابت کردند که نهضت عاشورا همچنان استمرا و در تمام تاریخ جریان دارد.

روزنامه «جوان» در گزارشی با عنوان «لحظه لحظه عمر حاج‌عبدالله در خدمت به انقلاب گذشت» نوشت: سردار شهید عبدالله خسروی معروف به ابوحسام که همانند زهیر گرد پیری بر چهره‌اش نشسته بود، مرد غیوری که دوشادوش جوانان با شعار «کلنا بفداک یا زینب» راهی سرزمین شام شد. برای دیدار و مصاحبه با همسر شهید مدافع حرم عبدالله خسروی کیلومتر‌ها مسافت پیمودیم تا به منزل شهید در اراک رسیدیم. وقتی وارد منزل شهید شدیم با استقبال گرم بانوی خانه روبه‌رو شدیم که به واقع همسر شهید بودن لایقشان بود.

وقتی از خاطرات همسرش می‌گفت: از اشک‌هایش پیدا بود که از تمام دلدادگی‌هایش به خاطر بانوی مقاومت بریده تا همانند همسر زهیر یاری‌گر امام غریبش باشد منزل همسایه‌مان مراسم ختم قرآن بود. به منزل که برگشتم، برادرشوهرم با خانمش به منزلمان آمدند. تعجب کردم و گفتند: حاجی موقع رفتن با ما خداحافظی نکرد؟ آمدیم احوالشان را جویا شویم. کم کم فامیل هر کدام به بهانه‌ای جمع شدند و با همرزمانش تماس گرفتم و متوجه شدم حاجی به آرزویش رسیده است.

روزنامه «جام جم» در گزارشی با عنوان «ما آدم‌آهنی نیستیم» در گفت وگو با مسعود مقتدر؛ جوان مدافع حرمی که دابسمش بهنام بانی‌اش دست‌به‌دست می‌چرخد، آورد: قدر این 59 ثانیه طلایی را بدانید؛ ویدئوی معروف این روزها را می‌گوییم. دابسمش جوان مراغه‌ای در لباس مدافع حرم با صدای بهنام بانی. به ظاهر، ویدئویی معمولی و ساده است اما گفتمانی که این ویدئو به ترویجش برخاسته، آن‌قدر در سپهر افکار عمومی این روزهای ایران مهم و حساس است که باید برایش تیتر زد 59 ثانیه طلایی با بهنام بانی و جوان مدافع حرم. چهار جوان مدافع حرم نشسته‌اند بیرون چادر در منطقه‌ای نامشخص که در نگاه اول، منطقه‌ای عملیاتی در سوریه به نظر می‌رسد، آهنگ «اخماتو واکن» بهنام بانی را پخش کرده‌اند و با آن لب می‌زنند و شوخی می‌کنند.

** انتقال ادبیات دفاع مقدس حافظ آموزه های دینی در جامعه
ادبیات دوران دفاع مقدس به دلیل هویت دینی و مذهبی ریشه در اعتقادات مردمانی دارد که با خلوص نیت و بی ریا به ادای تکلیف خود پرداختند و اینک با انتقال این ادبیات به نسل جوان می توان ضامن حفظ و تداوم اخلاقیات دینی در جامعه بود.

روزنامه «رسالت» در گزارشی با عنوان «تلاش برای ثبت خاطرات دفاع مقدسی افغانستانی‌ها» از رونمایی کتاب «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» خبر داد و نوشت: محمد سرور رجایی نویسنده افغانی کتاب «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» با بیان اینکه برای جمع‌آوری محتوای کتابش، بیش از 10 سال وقت گذاشته است می گوید این کتاب علاوه بر مجموعه خاطرات رزمندگان افغانستانی، مجموعه‌ای از مستندات تصویری از حضور افغانستانی‌ها در جبهه‌هاست. این کتاب سال 94 قرار بود منتشر شود. کتاب «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» تازه‌ترین اثر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی به همت واحد تاریخ شفاهی این مجموعه و توسط دفتر نشر معارف در ۵۲۸ صفحه منتشر شده و با ارایه مستندات تصویری، خاطرات رزمندگان افغانستانی دفاع مقدس را روایت می‌کند.

این روزنامه در گزارشی با عنوان «واژه‌های ادبیات دفاع مقدس برگرفته از آموزه‌های قرآنی است» به نقل از میثم رشیدی‌مهرآبادی نویسنده دفاع مقدس و خالق اثر «حاجی فیروز» آورد: ادبیات دفاع مقدس تلفیقی از ادبیات جنگ و ادبیات پایداری بوده و به نظرم نمونه کاملی از این 2 کلمه است. ادبیات دفاع مقدس را با توجه به عناوین جنگ و پایداری کامل‌ترین عنوان برای این ژانر می‌دانم.

وی در پاسخ به این پرسش که آیا در عرصه معرفی جهانی ادبیات دفاع مقدس پیشرفت‌هایی حاصل شده است؟ گفت: اخیراً اقداماتی در این عرصه به خصوص در نمایشگاه فرانکفورت انجام شده که نتایج مثبتی را در پی داشته است و اخبار حاکی از آن است که بیشترین قراردادها برای ترجمه آثار مربوط به کتب دفاع مقدس بوده است.

روزنامه «جام جم» در گزارشی با عنوان «فرماندهی در 28 سالگی و آزادی سنندج از دست تجزیه‌طلب‌ها» نوشت: آیین رونمایی از کتاب «از سنندج تا خرمشهر» که به تاریخ شفاهی سردار سید یحیی صفوی اختصاص دارد و به همت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس به چاپ رسیده با حضور سردار سرلشکر سید یحیی (رحیم) صفوی، سردار علی‌اصغر جعفری؛ مدیرعامل موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، سردار نائینی؛ رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع‌مقدس...و خانواده شهدای پیشمرگ کرد مسلمان در موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد.

روزنامه «ایران» در گزارشی با عنوان «دفاعیه‌ای عربی از هویت ملی ایرانی» در نشست نقد و بررسی فیلم «ماهورا» آورد: کشورهایی که جنگ را تجربه کرده‌اند همیشه در تلاش بوده‌اند تا آثاری از آن واقعه تلخ در ابعاد مختلف بسازند و بخش‌هایی از جنگ و اتفاقات اطراف آن را بازگو کنند. جنگ در کشور ما هم آنقدر قصه و حماسه ناشنیده دارد که تا سالیان سال می‌توان از دل آنها سوژه‌ای به دست آورد و فیلم ساخت.

فیلم در حال اکران «ماهورا» براساس یک رویداد واقعی در دوران جنگ ایران و عراق ساخته شده که می‌تواند ارزش تاریخی داشته باشد. «ماهورا» فیلمی به کارگردانی و نویسندگی حمید زرگرنژاد و تهیه‌کنندگی علیرضا جلالی و مرحوم حمید آخوندی است. فیلمنامه این اثر طی چهار سال تحقیق بر اساس یک واقعه تاریخی نگاشته شده است. «ماهورا» سال‌های جنگ تحمیلی ایران و عراق را در نواحی مرزی جنوب غربی کشور روایت می‌کند. جایی که قوم عرب ایرانی با آداب و رسوم مخصوص خود، در آن سکنی گزیده‌اند.

این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «روایت یک فرمانده از روزهای پرالتهاب انقلاب و دفاع مقدس» نوشت: نخستین چاپ کتاب «روزهای پرالتهاب» خاطرات خودنگاشت سردار محمد کرمی‌راد، فرمانده سابق اهل کرمانشاه لشکر 11 امیرالمؤمنین(ع)، با بازنویسی جواد کامور بخشایش از سوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس راهی بازار نشر شده است.کتاب «روزهای پرالتهاب» به قلم محمد کرمی‌راد از فرماندهان دفاع مقدس، ضمن بازگویی خاطرات دوران انقلاب و در ادامه دفاع مقدس به بیان فعالیت‌ها در دوران حساس و خاطرات پرفراز و نشیب آن سال‌ها می‌پردازد.

روزنامه «جوان» در گزارشی با عنوان «رزمندگانی که به‌جای اسلحه کوله امداد داشتند» با نگاهی متفاوت به جنگ با مروری به کتاب «امدادگر کجایی»، آورد: با اشغال خرمشهر روز‌های سخت حاج‌علی عچرش و دیگر اهالی جنوب هم از راه رسید. آن‌ها که مانده بودند و مقاومت می‌کردند مجبور به مهاجرت شدند. مردم شهر خانه و کاشانه‌شان را از دست داده بودند، ولی همچنان امید و مقاومت درونشان زنده بود. «در کنار هر رزمنده‌ای که اسلحه به دست می‌گیرد و می‌جنگد یک امدادگر با کوله امداد باید باشد تا در وقت نیاز، زخمش را پانسمان کند، او را به دوش بکشد و از محل درگیری و خطر دور کند...» این نخستین جملات حاج‌علی عچرش در کتاب «امدادگر کجایی؟» است. او در این کتاب که به قلم شیوای معصومه رامهرمزی به نگارش درآمده خاطراتش از زمان کودکی تا دوران حضور در دفاع مقدس به عنوان یک امدادگر را روایت کرده است.

روزنامه «دنیای اقتصاد» با درج عنوان ««شرایط خاص» در مسیر پخش از شبکه سه» نوشت: وحید امیرخانی، کارگردان مجموعه «شرایط خاص» از تدوین نهایی آخرین قسمت‌های این مجموعه کمدی و همچنین آغاز پخش آن پس از ایام صفر خبرداد.

این سریال نگاهی گذرا به دفاع مقدس دارد و مضامین اجتماعی با زبانی شیرین در آن طرح می‌شود. کامبیز دیرباز، بهرام افشاری، پروانه معصومی، نادر سلیمانی، سیروس گرجستانی، کاظم سیاحی، مریم سعادت و... بازیگران آن را تشکیل می‌دهند.

پژوهشم1699**2059**9131